کلیتون دالتون (Clayton Dalton) در نشریه «Aeon Magazine» انگلستان می نویسد، فقط چند سال قبل ابتلا به ویروس هپاتیت «C» برای بسیاری ها مرگ آنی و حتمی تضمین میکرد. داروهای موجود در آن وقت فقط در نیم از موارد نتیجه میداد و عوارض جنبی آن وحشتناک بودند. اوضاع در سال 2014 زمان تغییر یافت، وقتیکه برای معالجه مرض داروی جدید «هاروونی» بکار گرفتند. با استعمال آن صحت یابی به 99% نزدیک شد و عوارض جنبی به مراتب کمتر شدند. به همین علت داروی موسوم به «هاروونی» در آن واحد محبوبیت بس بزرگ کسب کرد. در سال 2015 حجم فروشات این دارو را مبلغ 13،8 میلیارد دالر تشکیل داد.
ولی بعداً چیزی عجیب رخ داد — فروشات شدیداً کاهش یافتند. طبق پیشبینی ها، در سال روان «هاروونی» یکجا با داروهای دیگر برای معالجه هپاتیت «C» فقط چهار میلیارد دالر مفاد به بار خواهد آورد. این کاهش سه مرتبه یی طی دوران چهار ساله می باشد.
این قسماً توسط ورود داروهای رقیب جدید به بازار توضیح میشود. ولی طوریکه تحلیلگران «گولدمن ساکس» میگویند، علل دیگر نیز وجود دارند: نسبت شاخص های بلند علاج این دارو بازار خود را خود تخریب میکند.
در گزارش محرم که وسایل اطلاعات جمعی در اپریل سال 2018 به نشر آن موفق شدند، تحلیلگران «گولدمن ساکس» در باره سرمایه گذاری ها در کمپنی های دارو سازی و بیوتخنالوژیکی که داروهای موثر می سازند، هراس ابراز داشته و به مثابه مثال داروی هاروونی را یاداوری میکنند. در اینجا همه چیز ساده است. اگر هدف شما مفاد است، پس سرمایه گذاری در محصول که خود تقاضا برای خود را از بین می برد، نمی توان معقول نامید.
این نتیجه گیری ناخوش آیند است، اما هیچ چیزی غیرصادقانه و نفرت انگیز در این وجود ندارد. اکثریت قاطع طرح های داروسازی در امریکا و دیگر کشورها با اقتصاد بازار تحقق می یابند، جای که سکتور خصوصی نیروی محرکه پیشرفت شمرده میشود. و صنعت، مانند داروسازی، همچنان رشته های دیگر، به خاطر مفاد مبارزه مینمایند، نه به خاطر رفاه همگانی.
سلطه بازار در حفظ الصحه امریکا با انتقادات شدید مواجه می باشد، به خاطریکه بازار مفاد را بالاتر از کیفیت قرار میدهد و زیان ها در این صورت بسیار بزرگ می باشند.
اما پرابلم های بنیادی تر وجود دارند که با آن مربوط اند که بازار چگونه تائثیر مینماید و شاید هم، اثرات مخرب بر اساسات حفظ الصحه و طبابت بجا می گذارد. در سیستم که نیروی محرکه آن عمده تاً تلاش به خاطر کسب مفاد می باشد، برخی امراض و میتودهای علاج آنها اصلاً نادیده گرفته میشوند، چون آنها عواید زیاد به بار نمی آورند. چنین سیستم مفاد را در راس همه چیز قرار میدهد، نه مریض را.
کانگرس امریکا در سال 1980 قانون «راجع به داروها جهت معالجه امراض نادر» (اورفان — امراض یتیم) تصویب نمود. این قانون اساساً موفق بود. قبل از تصویب این قانون برای معالجه امراض نادر فقط 10 دارو وجود داشت، ولی بعد از سال 2014 تعداد آنها تا 450 افزایش یافت.
روزویلت رئیس جمهور اسبق امریکا از فشار بلند و نارسایی قلبی رنج می برد که طبیب معالج او معلومات داد که به مریض خود عملاً، به جز از رژیم بستر هیچ چیزی سفارش کرده نمی توانست. بعد از درگذشت روزویلت در کشور تحقیقات به مقیاس بزرگ به منظور تلاش معلوم نمودن علل اساسی امراض قلبی-ریوی آغاز شدند. جانشین روزویلیت هاری ترومن در سال 1948 قانون «راجع به امراض قلبی» امضا کرد که از برکت آن انستیتوت ملی قلب در امریکا ایجاد شد و تحقیقات چندین ساله امراض قلبی-ریوی تمویل گردید.
گمان نمیرود که عرصه صحی امریکا در سال های آینده نزدیک از برخورد برتر نسبت به بازار رهایی یابد. ولی اگر تشویق های مالی برای تغییر طرز زندگی استفاده شوند و آن عوامل برطرف شوند که علت اولی امراض مزمن محسوب میشوند، نتیجه چه خواهد شد؟ چه رخ خواهد داد اگر چنین مداخله را پرمنفعت ساخت؟
در انتقاد در باره تائثیر بازار بر حفظ الصحه هیچ چیزی نو وجود ندارد. ولی چنین انتقاد اکثراً خصوصیت اقتصادی دارد، چون صحبت در آن راجع به زیان ها و مخارج عظیم مطرح می باشد. ولی توجه بسیار کمتر به این امر معطوف میگردد که تجارتی ساختن حفظ الصحه چگونه نواقص در معالجه بوجود می آورد و بر عدم دسترسی این یا آن داروها برای مریضان تائثیر مینماید.
اگر ما نمی دانیم که بازار چگونه برضد ما کار میکند، پس آیا ما میتوانیم کدام وقتی آن را به کارکردن برای خود مجبور سازیم؟