دساترا پدیامی از روستای مونسا حدود ساعت سه صبح وقتی از از خواب بیدار شد متوجه یک خزنده 500 کیلوگرمی در مقابل چشمانش شد. مرد با وحشت همسرش را بیدار کرد، بعد از آن به خیابان رفت.
در خانه دخترانشان بودند. پدیامی برای آنها گفت تا پنهان شوند. همسایگان با شنیدن سر و صدا جمع شده سقف خانه را سوراخ کرده و دختران را نجات دادند.
بعد از مدت پدیامی با کمک همسایگان توانستند تمساح را به یک درخت در حیاط با ریسمان بسته کنند.