رئیس جمهور پوتین، پنج شنبه (23، دسامبر)، در کنفرانس خبری پایان سال خود در جواب به سوال من گفت که تصمیم به رسمیت شناختن با جامعه جهانی مشترک خواهد بود، آیا توافق واضحی میان اعضای جامعه جهانی وجود دارد که هیچ کشور به گونه یک جانبه طالبان را به رسمیت نشناسد؟ آیا رویکردها و مفهوم فراگیری برای همه کشورها یکسان است؟
زهره، روز بخیر، همیشه صحبت کردن با "اسپوتنیک" خوشآیند است، شما یکی از ابزارهای اصلی "قدرت نرم" ما در جهان هستید، زیرا که واقعیت را به گونه عینی آن بیان می کنید. پس از این همه، به دنبال پاسخ ها میروم، رئیس جمهور شخصا در آن کنفرانس مطبوعاتی به سوال شما پاسخ داد، برای من این باقی مانده است که ادامه دهم.
سرگئی ویکتورویچ (لاوروف)، در مورد فراگیر بودن صحبت کرد، او گفت که ما نه تنها طرفدار حضور اقوام هستیم، بلکه طرفدار حضور همه گروه های قومی-سیاسی هستیم. این در حال حاضر موضع رسمی و قاطع ما است که پابند آن بوده و قصد به ادامه آن را داریم. هیچ توافقی میان فدراسیون روسیه و دیگر بازیگران کلیدی، حتی در میان پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، وجود ندارد. فهم مشترک وجود دارد. اما در موضع گیری هر یک از اعضای تاثیرگذار جامعه جهانی تفاوتهای ظریف وجود دارد، همکاران غربی ما بخاطر رعایت حقوق بشر تقربیا به گونه کامل فشار میآورند، چنانچه که این در سراسر جهان رایج است. ما از چیزی دیگر منشا میگیریم، منشا از احترام به سنت های فرهنگی و مذهبی هر ملت از جمله ملت افغانستان، نه در گفتار بلکه در عمل. ما همیشه از طرز و قاعده های حقوق بشر دفاع میکنیم که شامل فراگیری است که این خود میعار از حقوق بشر میباشد.
دوم، برای ما این مهم پنداشته میشود که دختران افغانستان به آموزش، زندگی اجتماعی-سیاسی دسترسی داشته باشند، باز هم ما هیچ دستورالعملی را به کابل و مقامهای جدید تحمیل نمیکنیم. آنها باید با توجه به سنتها و فرصتهای شان تلاش کنند، زمانی رهبری روسیه متوجه شود که بسته خاصی از چنین الزاماتی برآورده شده باشد، آنزمان فدراسیون روسیه تصمیم خود را اتخاذ خواهد کرد. ولادیمیر ولادیمیرویچ (پوتین)، چه گفت؟ او گفت که این تحریم ها از طریق قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد وضع شده است. از آنجایی که ما همیشه مدافع حفظ نقش رهبری شورای امنیت و سازمان ملل در امور بین المللی هستیم، مایلیم چنین اجماع در شورای امنیت سازمان ملل متحد حاکم شود. این موردی است که رئیس جمهور درباره آن صحبت می کند، ما احساس می کنیم که همکاران غربی ما که عمداً اهداف بلندی را برای کابل تعیین کرده بودند، حالا زیر فشار شرایط شروع به تغییر دیدگاه خود کرده اند. این هم درست است که طالبان برای انجام تعهدات شان عجله نمیکنند، به همین دلیل من از متهمساختن طرفی خودداری می کنم. فرآیند کاهش فاصله در رویکردها جریان دارد، ما منتظریم. به گونه کلی، به نظر من رسمیت شناختن سیاسی بیشتر یک عمل سیاسی نمادین خواهد بود، همانطور می بینید، به رسمیت شناختن عملا در جریان است: هیئت طالبان در یک نشست "فارمت مسکو" در اینجا با ما شرکت کرد و این فرصت را داشت که مستقیماً با ده کشور منطقه گفتگو و مذاکره کند. در اسلام آباد جلسه فوق العاده شورای وزیران خارجه سازمان همکاری اسلامی برگزار شد که در آن از طالبان نیز دعوت شده بود و فرصت صحبت و بیان دیدگاه خود را داشتند. این خوب شد که تمام جهان اسلام دیدگاه خود را در مورد سیاست داخلی طالبان در بخش مذهبی بیان کرده اند، روند رسمیت شناختن نیز به قدم به قدم انجام می شود. ما واقعا روی به رسمیت شناختن یا عدم آن تمرکز نمی کنیم، در حقیقت یک سفارت کامل روسیه کار می کند، او نه تنها بلکه هفت سفارت دیگر نیز کار می کنند، سه و چهار سفارت دیگر نیز در همین مسیر اند. با چنین گام های کوچک، روند رسمیت شناختن به گونه عملی در حال انجام است.
ما و شما همین حالا روی تفاوت رویکرادهای روسیه و جامعه جهانی در خصوص حکومت فراگیر صحبت کردیم، روسیه موضع خاص خود را دارد که حضور همه گروه های قوم سیاسی است و جامعه جهانی درک خاص خود را، اما طالبان بدین باور اند که حکومت شان فراگیر است.
کاملا درست است، انتظار پیشرفت بیشر از این در این مرحله دشوار است، بخاطری که آنها خود را پیروز این جنگ می دانند و انکار آن نیز یک امر دشوار میباشد. آنها تعهدات خاصی در قبال اعضای خود دارند که در بیست سال جنگیده اند. برای آنها آسان نیست که به گونه عاجل موافقت کنند، که دشمنان دیروز خود را در رده های بالای و میانی رهبری افغانستان بگنجانند. این در هر کشوری اتفاق می افتد که در آن فاجعه ای مانند جنگ داخلی به اتفاق افتاده باشد. این روند میگذرد. طالبان می گویند که "بلی، حکومت فراگیر" است، اما روند تشکیل دولت به گونه کامل نهایی نشده است. این دولت موقت است. آنا برای خود این موضعگیری را باقی میگذارند تا به سمت فراگیری قومی-سیاسی حرکت کنند. دیروز اخبار افغانستان را دیدم که وزیر اقتصاد یک تاجیک از بدخشان است، دیروز برای او معاون تعیین شد، برای من تفکیت قومی او مشکل است، اما به گونه کامل شبیه یک هزاره است.
بلی، او هزاره گزارش شد، تخلص او نظری است.
بلی، آهسته و کم، اما نکته اساسی این است که حرکت وجود دارد، حرکتی گام به گام به سوی فراگیری قومی-سیاسی وجود دارد زیرا این یک امر اجتناب ناپذیر است، طالبان باید از این موضوع حساب بدهند، اگر آنها همانگونه که ولادیمیر ایلیچ لنین گفته بود، آنها به طور جدی و برای مدت طولانی باید حساب بدهند.
منظور روسیه از نیروهای قومی-سیاسی چیست؟ موضوع قومیت معلوم است، به جز طالبان، چه نیروهای قومی-سیاسی دیگر آنجا وجود دارد؟
بلی، هستند شماری از سیاستگران از اقوام مختلف که از کشور فرار کرده اند، ما به گونه خاص درباره آنان صحبت نمی کنیم. ما در مورد چهار گروه قومی بزرگ، از جمله پشتون، صحبت می کنیم. ما در مورد اطمینان حضور نمایندگان هر چهار گروه سیاسی به اندازه کافی در رهبری افغانستان صحبت می کنیم، چگونه این کار انجام شود؟ این کار خود افغانها است، آنها باید بنشینند و توافق کنند. از طریق چه مکانیزم هایی؟ لویه جرگه و یا یک پروسه دموکراتیک دیگر، که بر اساس معیارهای افغانها باشد. آن زمان یک آشتی میان اقوام در افغانستان حاصل خواهد شد، زمانیکه گروه های اصلی مردم احساس راحتی بیشتری نسبت به حالا داشته باشند و در قدرت به عنوان نماینده حضور یابند. ما به این نگاه میکنیم. ما فهرستی از کسانیکه می خواهیم در اختیار نداریم، در ما حتی چنین اندیشه رخنه نکرده است، ما اینجا تنها نیستم - شرکای چینی و شرکای پاکستانی نیز چنین می گویند. ایران نیز تقریبا همچنین موضع خود را بیان می کند.
طالبان سیاستمداران فراری را که در ترکیه یا دبی قرار دارند را فاسد می دانند و میگویند که آنها نباید در اداره کشور مشارکت داشته باشند. اگر دوباره حاضر شوند چه خواهد شد؟
اگر آنها ظاهر شوند، این مسئله رسیدن به درک متقابل با طالبان، بین خودشان است. ما به عنوان وکیل مدافع کسی عمل نمی کنیم. اگر مقامات طالبان حاضر باشند تحت شرایطی با آنها مذاکره کنند، ما از این امر استقبال خواهیم کرد. اما به هر حال، باید بگوییم که با آنها رهبری گروه های قومی-سیاسی در افغانستان پایان نمییابد. در طول این 20 سال، نسل جدیدی از سیاستمداران رشد نمودند که معتبرترین افراد در جامعه قومی خود هستند. شاید. من نام آنها را نمی دانم.
دیده میشود که آنها قصد ظاهر شدن را ندارند.
اینکه ظاهر نمیشوند فرصت آن برای شان وجود نداشته است. از اینجا شروع کنیم که در دولت قبل تمام تلاش صورت میگرفت تا آنها ظاهر نشوند. آنهایی که فرار کردند از رقابت بسیار می ترسیدند. اکنون شرایطی فراهم میشود که آنها به میدان بیایند و با صدای بلند موضع خود و منافع گروه های قومی سیاسی خود را اعلام کنند. بیایید صبر کنیم. این کشور و آینده آنهاست.
شما روی امکان برگزاری مذاکرات بین الافغانی فکر نکرده اید؟ به طالبان پیشنهاد نشده است؟
نه، پیشنهاد نداشتیم. اگر چنین تمایلی پیدا شود، این کار آنهاست. اگر چنین درخواستی از ما شود، من مطمئنم که از جانب ما مثبت تلقی خواهد شد. ما همیشه آماده بوده و هستیم تا همه کمک های ممکن را برای انجام چنین گفتگوهای ارائه کنیم. اصولاً باید توافق کرد که در مورد چه ساختاری از حکومت و قدرت صحبت می کنیم. این تصمیم باید از سوی خود افغانها گرفته شود.
آیا می توانید تقریبی بگویید که اکنون از نظر روسیه، فراگیر بودن چند درصد رعایت شده است؟
ما این فیصدی ها را حساب نکردیم، زیرا ...
پس چگونه بفهمیم که این یک دولت فراگیر است؟
اینها همه چیزهای متعارف هستند. همیشه اعتقاد بر این بود که حدود 50 درصد افغانستان پشتون ها هستند. شماری این رقم را بیشتر و شماری هم آنرا کمتر میدانند. تاجیک ها حدود 30 درصد از جمعیت این کشور در نظر گرفته شده اند – باز هم بیشتر یا کمتر. هزاره ها - حداکثر تا 15 در صد و بقیه ازبیک ها، ترکمن ها و بسیاری از اقوام دیگر را در برمیگیرد. اگر بر پایهی این رویکرد ریاضیکی پیش برویم، شاید (ممکن باشد) به این رویکرد پایبند بود.
اما تفاوت سیاست با ریاضیات در این است که در سیاست دقت در نظر گرفته نمیشود، این امربستگی به شرایط خاص یک کشور دارد. گاهی ممکن است برخی از گروه ها حتی با سهم کمتری در قدرت از نمایندگی خود راضی باشند. این کمیت مهم نیست، بلکه کیفیت، قدرتی است که آنها به دست میآورند.
در چهار ماه، طالبان یک دولت فراگیر تشکیل داده نتوانستند، آنها به رسمیت شناخته نشدند، منابع مالی مردم افغانستان مسدود شده است، با کمک های بشردوستانه که توسط کشورهای مختلف ارائه می شود، زندگی می کنند. آنها تا چه زمانی دوام خواهند آورد؟
اول، بیایید با گفتن اینکه آنها با کمک های بشردوستانه زندگی می کنند، مبالغه نکنیم. این کمک ها چندان زیاد نیست. حد اکثر آنچه روسیه در یک ماه توانست این بود که 9 هواپیما کمک های وزارت دفاع و وزارت حالات اضطراری را به افغانستان ارسال کند -کمک های چین، پاکستان و عربستان سعودی به افغانستان رسید که این همه بخش کوچکی را پوشش می دهد.
نادرست و زودهنگام خواهد بود اگر بگوییم آنها با کمک های بشردوستانه زندگی می کنند. آنها هنوز از منابع داخلی باقی مانده زندگی می کنند. اما اینطور زیاد دوام نخواهد کرد. بحرانی ترین دوره اکنون در افغانستان آغاز می شود. هم اکنون هوا در کابل بسیار سرد شده است. زمستان در افغانستان و به ویژه در کابل، جایی که بیشترین تمرکز جمعیت، پناهندگان و آوارگان داخلی موجود است، خشن و تند است. اگر در نتیجه کمبود منابع و بودجه، مردم از گرسنگی و سرما جان خود را از دست بدهند، می تواند اعتراض و واکنش هایی را در قبال داشته باشد. در عین حال، حتی آنعده افغان هایی که طالبان را دوست ندارند و از کارکرد آنان ناراضی هستند، عملا می فهمند که این طور نیست که طالبان پول نمیدهند، بلکه طالبان این منابع را ندارند که با مردم تقسیم کنند. اگر آنها این منابع را فقط برای خود نگه می داشتند برای مسئولین خطرناک میبود. اما این امر در کل برای به اصطلاح جامعه غرب خواهد بود که تمام مردم افغانستان را و نه تنها مردم افغانستان را به تنگ خواهد آورد. در نشست اخیر وزرای خارجه سازمان همکاری اسلامی، اظهارات عمران خان، نخست وزیر پاکستان تند بود، اما سایر نمایندگان و اعضای این سازمان نیز برای جلوگیری از چنین توسعه حوادث نسبت به غرب سخنان نسبتاً تند گفتند و خواستار آزادسازی دارایی های افغانستان و ارائه کمک های بشردوستانه فوری شدند.
امروز نیروی سازمان یافته و قدرتمندی که بتواند طالبان را به چالش بکشد، اصلا وجود ندارد. من اطلاعات جداگانه ای را مطالعه کردم مبنی بر اینکه مقاومت در حال افزایش است.
آیا شما درمورد جبهه مقاومت ملی افغانستان صحبت می کنید؟
بلی از جمله در مورد جبهه مقاومت ملی، همچنان نیروهای دفاع خودی هزاره ها به طور خودجوش و به یکبارگی ظاهر شدند، مثلاً در ولایت غزنی. اما این قابل درک است - این یک مشکل دردناک و قدیمی است، تضادها، به ویژه در این ولایت بین پشتون ها و هزاره ها. در نظر گرفتن این نیرو ها به عنوان نوعی مقاومت سازمان یافته مضحک است. در حال حاضر فقط داعش تهدید جدی برای طالبان است. متأسفانه، تعداد آنها در حال افزایش است، اما طالبان با قبول خسارات زیادی برای خود، هنوز هم به طور مؤثر این جنبش تروریستی بین المللی را سرکوب می کنند. داعش خطرناک ترین تهدید در برابر طالبان است. اما از آنجایی که داعش یک سازمان تروریستی بیگانه و وارداتی است، پایگاه اجتماعی گسترده ای در افغانستان ندارد.
این گروه ممکن است منابع مالی برای جلب و جذب افراد در صفوف خود داشته باشد، اما آنها با وصف خواسته های شان نامحدود نیستند. آنها فقط می توانند تخریب کنند، آنها قادر به ساختن نیستند. خواهیم دید که زمستان امسال وضعیت چگونه پیش خواهد رفت.
اگر گرسنگی و سرما وضعیت اجتماعی داخلی را تشدید کند، طبعاً جنبش های اعتراضی و غیره به وجود می آید. و طالبان باید به طور جدی و با درنظر داشت خواست شهروندان، کشور را اداره کنند.
این موضوعات همچنین میتواند آنها را وادار کند تا انعطافپذیری سیاسی بیشتری در رابطه با موضوعاتی که قبلاً مورد بحث قرار داده شد، از خود نشان دهند – فراگیری قومیتی، زمانی که به دلیل این فراگیری، نیروهایی که به طور بالقوه میتوانست طالبان را به چالش بکشند، در مدیریت نظام شامل ساخته شوند، این سوالات خود به خود از میان برداشته میشوند و این تنها راهی است که سیاستمداران شایسته عمل می کنند.
یعنی به نظر شما جبهه مقاومت ملی افغانستان به رهبری احمد مسعود خطری برای طالبان ندارد؟
در حال حاضر این یک حرکت مجازی است. ما احساسات و آرزوهای آنها را درک می کنیم، اما ماهیت آن بیشتر مجازی است.
به نظر شما اگر طالبان همراه با افغانستان به دلیل مشکلات مالی، گرسنگی و سرما به سختی بتوانند زمستان را پشت سر بگذارند، آیا این حرکت مجازی به یک حرکت واقعی مبدل شده میتواند که بخشی از مردم نیز به آن بپیوندد؟
اینها همه موضوعات فرضی است. اگر این حرکت مجازی واقعی و از نظر فیزیکی ملموس شود، به معنای شاخه جدیدی از درگیری یک جنگ داخلی خواهد بود. این جنگ باز هم منجر به نابودی می شود. جنگ داخلی نمی تواند رفاه و آرامش بیاورد. افغانستان دوباره وارد چرخه قتل، تلفات جمعی و غیره خواهد شد. هیچ چیز خوبی از این جنگ حاصل نخواهد شد.
در بهار شما به من گفتید که طالبان تغییر کرده اند. حالا بعد از اینکه آنها قدرت را به دست گرفتند و شما مشاهده میکنید که آنها چگونه کشور را اداره می کنند، آیا بازهم فکر می کنید آنها تغییر کرده اند؟
بدون شک طالبان از نظر ایدئولوژیک و سیاسی تغییر کرده اند. اینکه آنها کشور را ماهرانه مدیریت نمیتوانند و سادهتر بگویم، بد مدیریت میکنند، واضح است آنها پرسونل ندارند. آنها هرازگاهی متوجه میشوند و از متخصصان افغان می خواهند که برگردند. ما در مورد آن جوانان "دزد" صحبت نمی کنیم که از امریکا و اروپا آمده بودند تا همراه با دولت دزدی کنند. نخیر. ما در مورد افغان های عادی میهن پرست، متخصصان و جوانانی صحبت می کنیم که می خواهند به میهن خود خدمت کنند. طالبان باید اول شرایط راحتی را برای آنها ایجاد کنند تا بتوانند به طالبان در مدیریت کشور و اقتصاد کمک کنند. برای انجام این کار، طالبان باید یک محیط سیاسی-اجتماعی راحت ایجاد کنند و ما دوباره به فراگیر بودن باز می گردیم. این افراد باید احساس کنند که از آنها فقط به عنوان اجیر برای اجرای کارهای خاص استفاده نمی شوند. نخیر. پشت سر آنها باید نوعی نیروی قومی-سیاسی در دولت موجود باشد.
همین دیروز خبری مبنی بر ممنوعیت برای رانندگان تاکسی در مورد سوار کردن زنان بدون حجاب و بدون محرم تا فاصله بیش از 70 کیلومتر منتشر شد. آیا این ما را بر نمی گرداند؟
اینها افراط در برخی مناطق است. من به خوبی به یاد دارم که وقتی طالبان به تازگی به قدرت رسیدند و کابل را گرفتند، چنین اتفاقات در کابل مشاهده نشد، بلکه در برخی ولایات نزدیک به کابل چنین اتفاقاتی صورت گرفت. سلمانی ها از تراشیدن ریش مردان منع شدند که این مواردی از افراط در مناطق جداگانه بود.
چنین اقداماتی هیچ سودی برای طالبان نخواهد داشت. به زبان ساده، این حماقت محض است که باید اصلاح شود. و مقامات افغانستان باید به طور جدی در این مورد فکر کنند. برای افغانها از هر دو جنس (زنان و مردان) آسان نیست وقتی محدودیتهای اضافی اعمال شود، برای آنها (طالبان) بدتر خواهد بود.
در یکی از مصاحبه های ما در بهار قبل از سقوط کابل، شما گفتید که در آن زمان جناح معتدل این جنبش غالب بود. حالا چطور؟
اکنون وضع موجود برقرار شده است. ما دوست داریم از کلیشه های اروپایی که به آن عادت کرده ایم استفاده کنیم - "معتدل"، "رادیکال". در افغانستان، این امر تا حدودی متفاوت است، اگرچه می توان چنین تشبیه هایی را انجام داد. منظور از میانهروها جناحی است که ملا برادر، از قندهار در راس آن قرار دارد، بود. اکنون مواضع مسلط بر اساس مشاهدات ما در دست پشتون های شرقی است. در هر صورت قدرتی که کابل را در کنترول دارد این شاخه است. خلاصه به اینها "شبکه حقانی" گفته میشود که در نظر همه مردم به تلاش امریکایی ها کینه زیادی نسبت به حقانی دارند، تروریست، رادیکال وغیره به حساب می آیند. من مطمئن نیستم که این درست باشد، زیرا در حال حاضر خود سراج الدین حقانی و جناح او، اولتر از همه، کارآمدترین بخش نیروهای مسلح را در اختیار دارند، وزارت امور داخله را کنترول می کنند و او با تروریزم ناشی از داعش خوب مقابله میکند. همانطور که گفتم، آنها کاملاً بی رحمانه داعش را در همه جا، در کابل، در ننگرهار، در هرات و جاهای دیگر سرکوب می کنند.
اینها نیروهای پراکنده هستند. اولاً منابع مالی کافی ندارند. آنها باید حداقل مقدار ناچیز معاش به جنگجویان خود پرداخت کنند، آنها خانواده دارند. این کمبود، توانمندی های ضد تروریزم آنها را تضعیف می کند. اکنون همه غربی ها و امریکایی ها با صدای بلند از خطر بین المللی داعش برای خود صحبت می کنند نه برای طالبان. آنها از طالبان می خواهند که روابط خود با القاعده را قطع کنند. القاعده مدت زیادی است که در افغانستان دیده نشده است و در کل، بخش افغانی آن هیچ کس را تهدید نمی کند.
آیا فدرالیزم افغانستان را نجات خواهد داد؟ چنین تماس هایی وجود دارد.
من از این تماس ها اطلاع دارم. شک دارم. ما ادامه می دهیم، این فقط دیدگاه من نیست، این دیدگاه رهبری روسیه است، در شرایطی که کشور عملاً از جنگ داخلی بیرون نیامده است و در یک وضعیت ویران به پهلو افتاده است، درگیر شدن برای فدرالیزم و رد قدرت مرکزی اشتباه است. در چنین شرایطی، افغانستان نیاز به یک رهبری متمرکز و سرسخت دارد که بتواند تمام فرآیندهای بازگرداندن وضعیت عادی را به دست خود بگیرد، تمام اصلاحات لازم را انجام دهد تا اقتصاد و حوزه اجتماعی کار کند و به سطح قابل قبول مشروط برسد. پس از آن، وقتی در افغانستان رفاه نسبی موجود باشد، میشود به این موضوع پرداخت اما خواست و اراده مردم افغانستان (باید) برای آن موجود باشد. و این موضوع آسان هم نخواهد بود. اینجا تمایل قدیمی پشتون ها برای تسلط قدرت وجود دارد، این تمایل به گونه تاریخی ادامه دارد. آنها باید مذاکره کنند. اما زمانی که شرایط نسبتاً باثباتی موجود باشد باید در مورد چنین مواردی توافق کرد. هنوز چنین شرایطی وجود ندارد. فدرالیزاسیون در حال حاضر فقط مشکلات را اضافه می کند.
آیا نشست تروئیکای گسترده برنامه ریزی شده است؟
ما در ابتدا قصد داشتیم آن را در حاشیه کنفرانس کشور های اسلامی در اسلام آباد برگزار کنیم، اما به دلیل فشار بیش از حد بر شرکای پاکستانی از نظر فیزیکی، برگزار نشد. ما خودمان را به تماس های دو طرفه محدود کردیم. همکار چینی نتوانست شرکت کند زیرا در چین در قرنطینه قرار داشت. ما با شرکای پاکستانی و امریکایی صحبت کردیم. تاریخ دقیقی وجود ندارد، ما توافق کردیم که تا پایان ماه جنوری، و اوایل ماه فبروری چنین جلسه ای را در کابل برگزار کنیم.
آیا کنفرانس "فارمت مسکو" برنامهریزی نشده است؟
نخیر، ما قبلاً این کنفرانس را برگزار کردیم. اکنون زمان رویدادهای چندجانبه پر زرق و برق نیست. اکنون زمان صحبت نیست، زمان انجام دادن است.
آیا فکر می کنید توافق دوحه مرده است؟ طالبان و امریکایی ها هرازگاهی به آن باز می گردند، آنها می گویند این توافق باید انجام شود. خیلی مشخص نیست چطور.
این توافق بیشتر مرده است، تا زنده، زیرا وضعیت به طور اساسی تغییر کرده است. اگر از دولت ائتلافی صحبت میکردیم و شرایط فراهم میبود، احتمال داشت که در خصوص کارآمد بودن آن صحبت میشد. اکنون توافقات دوحه نقش مثبت خود را ایفا کرده است و تمام. اکنون ما در مرحله کیفیتی بعدی وضعیت قرار داریم. طالبان علاقه خاص دارند تا آن را به یاد داشته باشند و امریکایی ها نیز به همان اندازه علاقه مند هستند. برای ما از نظر عملی چندان جالب نیست.
در همان ابتدای مصاحبه شما گفتید که روسیه در مورد به رسمیت شناختن حکومت طالبان موضع خاص خود را دارد که با موضع سایر اعضای جامعه جهانی متفاوت است. اگر روسیه به این باور برسد که طالبان شرایط را برای ترکیب دولت فراگیر برآورده کرده است، آیا روسیه می تواند آنها را یکجانبه به رسمیت بشناسد؟
من نمی توانم به جای رئیس جمهور پوتین تصمیم بگیرم. زمانی که احساس کنیم که برخی از اقدامات کیفی حیاتی لازم توسط طالبان انجام شده است، طبعاً چنین موضوع را در برابر شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح خواهیم کرد. رئیس جمهور به این معنی گفت که ما یکجانبه تصمیم نخواهیم گرفت. ما در مورد آن بحث خواهیم کرد و اگر اعضای شورای امنیت مصمم باشند، این موضوع حل می شود. ما طرفدار حل مشترک تمام مسایل هستیم. ایده دیگری وجود ندارد.
اکنون صحبت های زیادی وجود دارد که چه کسی مقصر حوادث ماه اگست است - فرار رئیس جمهور، تصرف قدرت توسط طالبان. حمد الله محب (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور سابق) در تلویزیون ظاهر شد. نظر شما در این مورد چیست؟ چه کسی مقصر است؟
سخنان افرادی که فرار کردند امروز هیچ معنایی ندارد. واضح است که آنها برای توجیه خود تلاش دارند، اما این تلاشها زیاد موفقانه نیست. در واقع، اشرف غنی و تمام اطرافیان دزد او مقصر هستند. اما عروسک ها را نمی توان در قبال اعمال اربابان شان مسئول دانست. مقصر کسانی هستند که اینها را به قدرت آوردند، آنهایی که 20 سال تمام از آنها حمایت کرده اند، مخصوصاً 10 سال گذشته. مقصر اصلی آنها هستند. در 10 سال گذشته، دولت افغانستان مستقل نبوده است، بلکه تحت کنترول شدید خارجی ها قرار داشت. البته آنها به عنوان یک انسان و سیاستمدار باید سهم بزرگی از مسئولیت خود را بر عهده بگیرند. اما اربابان آنها باید پاسخگو باشند.