به گزارش اسپوتنیک به نقل از اطلاعات روز، عارضهای تحمیلی ژئوپلیتیک، فقر بومی، تغییرات آبوهوایی، رکود اقتصادی جهانی ناشی از COVID-19 و وابستگی مزمن این کشور به کمکهای خارجی، افغانستان را با یکی از پیچیدهترین بحرانهای بشری در تاریخ معاصر خود مواجه ساخته است. تلاقی مجموعهعوامل ۴۰ سال گذشته که تذکر رفت این کشور را در لبه خطرناک فروپاشی کامل قرار داده است.
متأسفانه در حال حاضر ۱۴ میلیون افغانستانی با گرسنگی شدید دستوپنجه نرم میکنند؛ ۴/۳ میلیون کودک از سوءتغذیه حاد رنج میبرند، ۸/۲۲ میلیون نیاز به کمکهای فوری دارند و ۹۷درصد از کل جمعیت افغانستان در زیر خط فقر زندگی میکنند.
از ۱۵ اگوست، زمانی که طالبان بهطور غیرقانونی و اجباری حکومت کابل را به دست گرفتند، بحران انسانی رو به افزایش است. کارمندان شایسته دولت مشاغل خود را از ترس طالبان رها کرده و افغانستان را با فرار جبرانناپذیر مغزها مواجه ساخته است. در نتیجه، مؤسسات ارائه خدمات کلیدی از کار افتاده و منابع لازم برای رفع نیازهای اساسی جمعیت فقیر را ندارند. بخش بانکی متوقف شده است و مردم نمیتوانند پساندازهای خود را برداشت کنند. اکثر سازمانهای کمکرسانی بینالمللی و نمایندگیهای دیپلماتیک برنامههای توسعه خود را تعطیل و کارکنان خود را تخلیه کردهاند.
افزون بر این، از ۷ سپتامبر، زمانی که طالبان بهدنبال درگیریهای درونی زیاد، حکومت موقت خود را که توسط پاکستان نصب شده بود، اعلام کردند، سه تحول کلیدی مضر برای وضعیت بشردوستانه در افغانستان رونما شده است. شواهد معتبر و فراوان نشان میدهد که طالبان و پاکستان مسئول مستقیم این تحولات زیانبار هستند که هر روز جان افغانستانی ها را میگیرند.
نخست، تشکیل کابینه موقت کاملا مردانه طالبان که بیشتر از نیمی از اعضای آن توسط سازمان ملل تحریم شده و یکی از اعضای آن در لیست سیاه FBI قرار گرفته است، ایالات متحده را به بسته کردن ۵/۹میلیارد دالر از ذخایر بانک مرکزی افغانستان سوق داد. افزون بر این، صندوق بینالمللی پول ۳۷۰ میلیون دالر کمک اقتصادی را که قرار بود در ماه اگوست سال روان به افغانستان برسد، متوقف کرده است.
دوم، اجرای آپارتاید جنسیتی توسط طالبان (ممنوعیت زنان و دختران از کار و تحصیل)، عدم شناسایی نامحدود بینالمللی، حتا از سوی حامی دولتی خود را تضمین کرده است. افغانستان تنها کشوری از میان بیش از ۱۹۰ کشور عضو سازمان ملل است که در آن زنان از مشارکت در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منع شدهاند – وضعیتی که در آن هیچ یک از اهداف توسعه پایدار سال ۲۰۳۰ جهانی نمیتواند بدون مشارکت کامل زنان محقق شود. البته آموزش و سلامت زنان، سلامت کلی و بهرهوری اقتصادی هر ملتی را شکل میدهد. رهبران طالبان عملا افغانستان را به یک بحران انسانی دائمی محکوم کردهاند.
سوم، طالبان پیش از این ثابت کردهاند که نمیتوانند بهسادگی و آسانی که آنان فکر میکردند حکومت کنند. حکومتداری پیچیدهتر و دشوارتر از انجام یورش های تروریستی انتحاری، هدف قراردادن غیرنظامیان بیگناه، و تخریب اهداف نرم مانند برجهای تیلیفون، برجهای برق، جادهها و پلها است. در طول دو ماه گذشته، آنها آموختهاند که بر خلاف تخریب ساختن، بهرهبرداری و نگهداری هر چیزی که مفید است، به داشتن صلاحیتهای فنی و منابعی نیاز دارند که آنان افغانستان را بهصورت بیرحمانهای از آن محروم کردهاند.
طالبان همچنین رسانههای آزاد کشور را منحل کرده است که این کار وضعیت کمکهای بشردوستانه را بیش از پیش به وخامت کشانده است. کشوری که توسط درگیریهای دوامدار، تغییرات اقلیمی، بحران کرونا و فقر فراگیر ویران شده است، به سختی میتواند کمبود اطلاعاتی را تحمل نماید که بتواند به خانوادههای فقیر کمک کند تا در مورد مکانیسمهای مقابلهای مناسب و راهبردهای بقا تصمیم بگیرند.
آیا این همه بخشی از برنامه پاکستان است؟ برخی از ناظران منطقهای استدلال میکنند که بیتفاوتی طالبان نسبت به وضعیت وخیم انسان٬ ناشی از یک طراحی راهبرد است که هدف اصلی آن مقاصد نظامی پاکستان از طریق تداوم وضعیت ناگوار کنونی (در لبه پرتگاه قراردادن) و وابسته نگهداشتن افغانستان به کمکها و در نتیجه نفوذ عمیق پاکستان بر سیاست افغانستان را تضمین میکند. به عبارت دیگر، منتقدان براین باورند که پاکستان در حال تولید و مدیریت یک بحران دائمی بشردوستانه در افغانستان است و تلاش میورزد تا جامعه کمککننده بینالمللی را برای دریافت منابع کافی برای جلوگیری از گرسنگی گسترده در این کشور بدوشد. پاکستان میتواند با واداشتن رهبری طالبان به تشکیل یک دولت فراگیر و گسترده که برای همه افغانستانی ها، از آن میان زنان، قابل قبول باشد، اشتباه این فرضیات معتبر را ثابت کند. اما نه جهان و نه هم مردم افغانستان نباید منتظر باشند تا رهبران پاکستان کار درستی در مورد افغانستان انجام دهند.
برای آغاز مأموریت بشردوستانه، آنتونیو گوترش، دبیر کل سازمان ملل متحد ماه گذشته یک کنفرانس وزیران را در سطح عالی در مورد وضعیت بشردوستانه افغانستان درشهر ژنو تشکیل داد. بدون شک افغانستانی ها پس از این که بیش از ۱۰۰ کشور و ۳۰ سازمان بینالمللی و منطقهای سخاوتمندانه ۲/۱ میلیارد دالر برای کمکهای اضطراری، از جمله ۶۰۶ میلیون دالر برای سال جاری، تعهد کردند، دلگرم شدند. با وجود آن اما این یک رویکرد سطحی و موقت است که نمیتواند علت اصلی بحران را برطرف کند. با درنظرگرفتن گستردگی چالشهای پیش روی افغانستان – از جمله جابهجاییهای داخلی، سیلابها و خشکسالیهای ناشی از تغییرات آبوهوایی و بیماری همهگیر کرونا که هنوز جهان و افغانستان با آن دست به گریبان است – این تعهد نمیتواند به ابعاد بحران موجود رسیدگی کند.
به همین دلیل است که رهبران کشورهای عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد باید تمام تلاش خود را به کار گیرند تا اقلیت حاکم طالبان را به آشتی با اکثریت مردم افغانستان – از جمله تمام اقوام، زنان و جوانان – برسانند و به آنها اجازه دهند که نماینده کافی و منصفانه در دولت دایمی که بهزودی تشکیل میگردد، داشته باشند. این امر میتواند تحت فرایند ناقص صلح دوحه و قایلشدن یک نقش قوی و جدی به سازمان ملل متحد در صورت لزوم برای یک مأموریت عملیاتی-اجباری برای صلح محقق شود.
تا زمانی که به بنیادها و ریشههای اصلی بحران انسانی در حال گسترش در افغانستان توجه نشود و راهی برای حل آنان درنظر گرفته نشود و تنها به راهحلهای مقطعی اکتفا شود، بحرانهای افغانستان نهتنها چند برابر میشو٬ بلکه ثبات منطقهای و صلح و امنیت بینالمللی را نیزتضعیف خواهد کرد.
خوشبختانه، جامعه جهانی پیامدهای نادیدهگرفتن چالشهای افغانستان در دهه ۱۹۹۰ و درسهای ۲۰ سال گذشته را به وضوح یادآوری میکند. تراژدی حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر در ایالات متحده، و خاطره تلخ عملیاتهای تروریستی در قالب بمبگذاری و قتلهای مرتبط در سراسر ایالات متحده و اروپا، هرگز نباید نادیده گرفته شود. همچنانکه نباید عملیاتهای تجاوزکارانه خارجی در شش ماه گذشته در قالب نیروهای نیابتی در افغانستان نیز از چشم جامعه جهانی و شورای امنیت و سایر نهادهای بینالمللی پنهان بماند. جامعه جهانی باید از ۴۰ سال مداخله خارجی در افغانستان درس بگیرند و آنچه را که برای مردم افغانستان درست است، انجام دهند.
همانگونه که وابسته نگهداشتن دایمی افغانستان به کمکهای بشردوستانه کار درستی نیست، محرومیت و رهاکردن کامل آن از چنین کمکها نیز راهحل در ستی به حساب نمیآید. راهحل پایدار اما همکاری نزدیک جامعه جهانی و کشورهای همسایه تحت چتر سازمان ملل متحد برای تشکیل یک حکومت فراگیر است که بتواند دورنمای روشنی برای حل مشکلات افغانستان ترسیم کند و از نیازمندیهای حفاظتی و امنیت بشری درازمدت آن مراقبت کند. این همان چیزی است که اکثریت قریب به اتفاق مردم افغانستان پس از چهار دهه درگیریهای مرگبار و مخرب تحمیلی به آن نیاز دارند و خواستار و سزاوار آن هستند.
تنها جامعه بینالمللی میتواند به تحقق این انتظارات اساسی افغانستان پاسخ گوید و به همهی ما در جهت رسیدن به ثبات منطقهای و صلح و امنیت بینالمللی کمک کند.