فاجعه برچی؛ نسل‌کشی یا دشمنی با آموزش و پرورش + ویدیو

در اولین دقایق این رویداد تعداد کشته شده‌ها را بیست دو و زخمی‌ها را پنجاه‌وپنج تن گزارش کردند. پس از گذشت یک روز این رقم به هشتادو پنج کشته و بیش از صد نفر زخمی تایید شد.
Sputnik

در یکی از دورترین محله‌های فقیرنشین در غرب کابل، روز شنبه هژدهم ثور روبه‌روی مکتب دخترانه‌ای سیدالشهدا، انفجاری رخ می‌دهد. این رویداد همه را به ترس وا داشته، پای خانوداه‌های دانش‌آموزان را به نزدیکی رویداد می‌کشاند درست در زمانی‌که همه دست‌وپاچه دنبال فرزندان‌شان می‌روند انفجار دوم رخ می‌دهد.


هیاهو و غم وجود تک‌تک افراد محل را مملو کرده است و همه سراسیمه دنبال عزیزان‌شان می‌روند؛ بی‌خبر از اینکه در پی این حمله وحشیانه تعداد زیادی فرزندان‌شان را از دست داده، شماری هم عزیزان‌شان را غلتیده در خون میابند و شماری هم که از همه بدبخت‌تر اند؛ تنها کتابچه‌ یا وسایل شخصی فرزندشان به دست‌شان می‌رسد.
در اولین دقایق انفجار صدای ‌آژیر آمبولانس آرامش را از همه باشنده‎‌های محل می‌دزدد و همه گوش به زنگ رسیدن احوالی از فرزندشان هستند. در میان انبوهی از خون و خاک؛ دست، پا و سرهای جداشده از دانش‌آموزان دختر در این مکتب است. دخترانی که بیش از هژده سال سن ندارند با آروزهای ایده‎‌آل به مکتب می‌رفتند تا روزی خود را از فقر و تاریکی به روشنی‌ و خوبی‌های زندگی برسانند.
یک روز پس از حادثه برای گزارش گرفتن از خانواده‌های قربانیان با همکارم به برچی رفتم. خون و وسایل خاک و دود شده در در و دیوار این مکتب را می‌شد دید و برای این همه ظلم و بی‌عدالتی گریست.
نزدیک مسجد خاتم‌المرسلین سراغ مختار، از گواهان رویداد و زخمی‌های این رویداد را می‌گیرم. خانه‌ای متروک او در دامنه‌ای یکی از تپه‌ها در برچی کابل است. فقر و بیچارگی در درون خانه‌ای این قربانیان بی‌داد می‌کند.
 مختار در جریان حادثه به شکم و پاهایش «چره» اصابت کرده و زخمی است. نزدیکان او برای بیمارپرسی به خانه‌ای غریبانه‌ای او آمده اند تا جویای احوال او شوند؛اما او حال در خانه ماندن ندارد و می‌گوید:

«در خانه بوده نمیتانم وقتی د خانه باشم تمام چیزای که دیدم یادم می‌آیه و هیچ از پیش چشمم دور نمیشه».

او در ادامه قصه می‌کرد و بغض گلویش را می‌فشرد و مانع صحبت کردنش می‌شد. آهسته و پیوسته از رویداد یاد کرد و می‌گفت:

«در بیرون بودم یکی انفجار شد تا خاستم دور بور شم باز انفجار شد تا متوجه شدم دستم پایم و شکمم چره خورده چهار طرفم خون، دست و پا پر بود دخترها جیغ می‌کشیدند یکی سهیلا صدا می‌کد و چند نفر سوخته بودن شیمه بلند شدن نداشتن».

مختار، یکی از صدها زخمی این رویداد است که از اتفاق وحشیانه دربرچی چنین حکایت کرد.
چند خانه بالاتر سراغ سهیلا را گرفتم، بیروبار نزدیک خانه‌ای شان بیان‌گر داغ‌دار بودن این خانواده بود. سهیلا، شانزده سال داشت دانش‌آموز صنف یازدهم بود. او با مزدی‌که از بافتن قالین حاصل می‌کرد زبان انگلیسی می‌خواند و قرار بود تا چند روز دیگر برایش جشن فراغت بگیرد.
اما حالا از سهیلا جز دستگاه قالین بافی، اتاقی در گوشه‌ای حویلی و کتاب‌هایش چیزی دیگری باقی نمانده است.
مادراش که خسته‌گی و اندوه را می‌شد در صورت‌اش دید ما را به خانه راهنمایی می‌کند و از لیاقت و استعداد دخترش می‌گوید:

«دخترم بسیار لایق بود نو کورس شه خلاص کد قالین بافی می‌کد اگه دخترمه نمی‌کشتن شاید یک چیزی می‌شد».

در اولین دقایق این رویداد تعداد کشته شده‌ها را بیست دو و زخمی‌ها را پنجاه‌وپنج تن گزارش کردند. پس از گذشت یک روز این رقم به هشتادو پنج کشته و بیش از صد نفر زخمی تایید شد. این رویداد اشک هر انسانی را روان می‌کرد و به ناتوانی در مقابل جهل و بی‌برنامه‌گی دولت بخاطر تامین امنیت شاکی کرد.
ارگ ریاست جمهوری این رویداد را محکوم و روز سه شنبه را اعزای عمومی اعلان کرد.
طرف‌های جنگ در افغانستان هرگز حقوق افراد ملکی، زنان و کودکان را رعایت نکرده اند و از سوی هم شماری تروریستان را متهم به نسل کشی کرده اند. این نخستین باری نیست که در دشت برچی کابل، محل زندگی مردم هزاره این اتفاق رخ می‌دهد حمله به کورس موعود، کوثر دانش و زایشگاه در برچی از رویدادهای خونبار بر دانش‌آموزان، زنان و کودکان در کابل است.
از سوی هم مرکز ندای آرامش که مرکز خدمات روا‌ن‌شناسی است قرار است برای آسیب دیدگان رویداد اخیر در غرب کابل خدمات روا‌ن‌شناسی ارایه کند.
باقر رضایی، روان‌شناس و هماهنگ کننده‌ای این خدمات می‌گوید:

«افراد آسیب دیده قرار است با اختلال‌های استرس پس از سانحه و در موارد بیشتر سبب اضطراب، افسردگی و اختلال‌های خلقی هیجانی دچار خواهند شد».

هدف از کمک و ارایه خدمات روانی این مرکز به آسیب دیدگان کنار آمدن با تروما و آسیب‌های روانی بوجود آمده در افراد متضرر است.

بحث و گفتگو