جنگ در لیبیا – مثال نادر مطابقت دیدگاه های امریکا و روسیه

جیمس دورسی (James Dorsey) در مقاله منتشره در نشریه Eurasia Review (امریکا) می نویسد، روسیه و امریکا در این اواخر در بسیاری موارد باهم اتفاق نظر کمتر دارند. فیلد مارشال لیبیایی خلیفه بلقاسم حفتر – استثنای نادر شمرده میشود.
Sputnik

زمانیکه آقای حفتر مناطق اطراف جنوب شهر طرابلس، پایتخت لیبیا را هدف آتش ماشیندارها قرار میداد و نبردها بین اردوی ملی لیبیا و حکومت به رسمیت شناخته شده سازمان ملل متحد به جنوب کشور رسیدند، امریکا و روسیه فراخوان های قطع نمودن جنگ را از اجندای رسمی شورای امنیت برداشتند.

روسیه با متحدان امریکا — امارات متحده عربی، عربستان سعودی، مصر و فرانسه — هم صدا شد که از حفتر به خاطر آن حمایت میکنند که او منابع نفتی را در مشت آهنین نگاه میدارد. علاوه بر این، آنها میگویند که در حکومت در طرابلس اسلامگرایان مسلط اند. روسیه پییش نویس فیصله نامه انگلستان را که در آن قصور عملیات محاربوی بر دوش قوماندان شورشیان گذاشته شده بود، ویتو کرد.

امریکا اعتراضات خود را توسط هیچ چیز مدلل نه ساخت. ولی واشنگتن با تنفر مسکو نسبت به اسلامگرایان همنوا می باشد و نمیخواهد با برخی متحدیدن نزدیک خود در شرق نزدیک — به هیچ وجه نه حالا — پرخاش نماید، وقتیکه سازمان ملل متحد اتهامات علیه امارات متحده عربی در مورد نقض قیودات بر ارسال سلاح به لیبیا را بررسی میکند.

عواقب توافق امریکا-روسیه نسبت به ارزش جیوپولیتیکی آقای حفتر از چارچوب لیبیا به مراتب فراتر گسترش می یابد. این همنوایی این نقطه را روشن می سازد که روسای جمهوری دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین نظم جدید جهانی را چگونه می بینند. بالاخره، میتوان تا اندازه زیادی اهداف روسیه را در شرق نزدیک و شمال افریقا احساس کرد.

آقایان ترامپ و پوتین به شخص با سابقه مشکوک در عرصه حقوق بشر ترجیح داده که در صورت پیروزی، به احتمال زیاد، به دیکتاتور لیبیا مبدل خواهد گشت. این اعتقاد هر دو رهبر را در این مورد منعکس می سازد که برای ثبات در شرق نزدیک و شمال افریقا قدرت استبدادی یا یک نوع نمای دموکراتیک که در پشت آن همه اریکه های قدرت را یک مرد با سابقه نظامی در دست داشته باشد، مطمئین تر است.

عصر نوین پوتین

چنین دیدگاه نسبت به منطقه به هر وسیله ممکن توسط دست نشاندگان شهزاده ولیعهد امارات متحده عربی محمد ابن زاید تشویق میگردد و او ثبات استبدادی را بهترین ضدزهر از قیام های مردمی میداند که جهان عرب را در سال 2011 فرا گرفته بود و در این اواخر یکبار دیگر در الجزایر و سودان راه اندازی شده اند.

توافق بین ترامپ و پوتین بر موافقت نامه غیرعلنی بین رهبران غیرلیبرال، خودکامه و دیکتاتور راجع به این اعمار میگردد که کدام ارزش ها در اساس نظم نو جهانی قرار خواهند گرفت. در چنین موارد، مانند لیبیا، این موافقت نامه رقابت ابرقدرت ها را از مبارزه به خاطر مفاهیم بنیادی — مانند حقوق بشر و حقوق اقلیت ها — به تقسیم نمودن ساده لوحانه — مبدل می سازد.

حمایت روسیه از آقای حفتر با تصور وسیعتر راجع به شرق نزدیک و شمال افریقا به مثابه میدان صورت میگیرد، جای که روسیه به امریکا چلنج میدهد — آنهم بدون در نظرداشت اینکه آقایان ترامپ و پوتین توافق نمایند یا خیر که در جنگ داخلی در لیبیا از کی حمایت کنند که در نتیجه مداخله دول خارجی تشدید خواهد گردید یا نه.

ستیفین بلانک (Stephen Blank) متخصص در باره امنیت روسیه میگوید که استراتیژی پوتین بر تصورات افگینی پریماکوف، وزیر خارجه و صدراعظم سابق روسیه، کارشناس در باره شرق نزدیک، زبان شناس و مامور مجرب استخبارات اعمار میگردد.

آقای پریماکوف شرق نزدیک را منطقه کلیدی برای مقابله با ایالات متحده میدانست در آنجا روسیه، حتی تضعیف شده در نتیجه فروپاشی اتحاد شوروی و نابه سامانی های اقتصادی، میتواند موقف قدرت جهانی و منطقوی خود و نقش خود را به مثابه یکی از قطب های جهان چند قطبی احیا نماید.

بلانک چنین قضاوت میکند:«ضمن تلاش احیای عظمت روسیه، پریماکوف و پوتین در نتیجه به ممنوعیت استراتیژیک دست زدند و به واشنگتن اجازه سلطه کامل در شرق نزدیک ندادند. زیرا امریکا از آنجا میتواند نفوذ خود را در جامعه دول مستقل که بعد از فروپاشی اتحاد شوروی برای متحدساختن دول بعد شوروی ایجاد شده، گسترش دهد».

پریماکوف و پوتین فکر میکردند که با دستیابی بر افکار خود، مسکو میتواند امریکا را به رسمیت شناختن جهان چند قطبی و آن نقش مجبور سازد که در آن به روسیه داده میشود. پوتین بدینیوسیله بر خدمات خود در باره بازگرداندن موقف ابرقدرت به روسیه مباهات کرده میتواند.

بلانک عقیده دارد، روسیه در سوریه مهارت نظامی خود را با اجازه غیرعلنی امریکا نشان داد. روسیه در پهلوی این از اریکه های سیاسی و اقتصادی خود استفاده کرد، تا اتحاد با ترکیه و مشارکت با ایران ایجاد کند. این برخورد امکان خنثی ساختن نفوذ ترکیه و ایران را در قفقاز و آسیای مرکزی فراهم ساخت.

 روسیه، جهت دستیابی بر توازن در مناسبات باحفتر و فیاض ال سراج صدراعظم حکومت وحدت ملی، بر لبه تیغ — طوریکه در سوریه اینکار را انجام داد — حرکت میکند. ولی با حمایت امارات متحده عربی، عربستان سعودی و مصر روسیه راجع به ادعاهای خود در باره نقش میانجی بالقوه اعلام میدارد که با هردو طرف منازعه روابط حفظ میکند.

طوریکه سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه گفت:«ما به این نظریم که آینده لیبیا را باید خود لیبیایان تعیین کنند. ما معتقدیم که دیالوگ ذات البینی بدیل ندارد. در این صورت، با پیروی از بدون بدیل بودن حفظ حاکمیت ملی و تمامیت ارضی لیبیا، کار را در این جهت عیار مینمائیم».

 

بحث و گفتگو