امریکا باید هر ده سال بر کدام کشور کوچک تجاوز نماید

16 سال از زمان سپری گردید، وقتیکه امریکایان در عراق مداخله کردند و این مداخله مهمترین حادثه باقی مانده که بر تمام شرق نزدیک و بر جیوپولیتیک بطور کل تائثیر مینماید. امریکا این کشور را ویران کرد و رهبری آن را از بین برد. تعداد کشته شدگان به صدها هزار نفر میرسد، ولی باوجود این امروز عراق «مستعمره نو» وفادار امریکا شمرده نمی شود.
Sputnik

اف. ووکوویچ (F. Vuković) در مطلب منتشره در نشریه  Advance(کروویشیا» در ادامه می نویسد، چرا؟ ممکن به خاطر که امریکا در عراق به هدف عمده خود دست یافت و تیوری راجع به این وجود دارد که هدف به هیچ وجه نفت و جستجوی (تخیلی) سلاح کشتار جمعی و حتی برقراری حاکمیت وفادار به واشنگتن در عراق نبود…

تیوری که ما امروز راجع به آن صحبت میکنیم، در واقعیت امر (اگر همه چیز را مورد توجه قرار دهیم) شاید به وحشتناکترین اساس برای حمله و ویران نمودن عراق، و نه تنها این کشور ثابت خواهد شد…

طبق نظریه رسمی، امریکا در عراق مداخله کرد، تا سلاح کشتار جمعی خیالی را از صدام حسین بگیرد. وقتیکه کشور را ویران کردند و صدام را سرنگون ساختند (بعداً او را به دار کشیدند)، «سلاح کشتار جمعی» را که اکثراً یاداوری میشد، پیدا نکردند. به عباره دیگر، اساس برای مداخله دروغین، تخیلی و قصداً تلقین شده توسط وسایل اطلاعات جمعی بود.

بسیاری ها به این نتیجه رسیدند که، ممکن، علت حقیقی مداخله نفت عراق بود. واضحاً، این نظر معقول است، اما اگر علت این بود، پس چگونه ممکن بود که امریکا به همان عراق «اجازه داد» که چند سال بعد از مداخله با دشمن امریکا — ایران — نزدیک شود؟ چرا امریکا اصلاً از حکومت عمده تاً شیعه حمایت میکرد، در حالیکه احتمال زیادی آن وجود داشت که با تهران نزدیک خواهد شد؟ ممکن علت این بود که امریکا میخواست تناسب قوا را در این کشور عمده تاً شیعه، جای که مقامات عالی سنی با رهبری صدام حسین در قدرت قرار داشتند، «متوازن تر» سازد. ولی تصور میشود که امریکا عراق بعد از جنگ را به وجه بهتر «اداره» نمی کرد، زیرا در غیر این صورت امروز عراق کاملاً به واشنگتن وفادار می بود (این کشور وفادار است، اما نه به حدی، بطور مثال، مانند عربستان سعودی).

پس علت شاید چیزی دیگر — نابودی به خاطر نابودی — باشد. مقصد من دوکتورین مشهور نامنهاد لیدین می باشد. این نظریه بنام مورخ نیوکانسرواتور امریکایی، دوکتور فلسفه و تحلیلگر سیاست خارجی مایکل ارتور لیدین (متولد سال 1941) مسمی شده است. او — مشاور سابق شورای امنیت ملی امریکا و دیگر موسسات مهم دفاعی دولتی بود. او بیش از 20 سال در انستیتوت تشبثات کار کرده و امروز یکی از روسا در فوند دفاع از دموکراسی است.

پس «دوکتورین» او عبارت از چیست؟ آن بسیار ساده است و در یک «تفکر» ابتدایی خلاصه میگردد:«هر ده سال امریکا باید کدام کشور کوچک لعنتی را برگزیند و آن را تا زمانی بر دیوار برای آن بزند، تا به جهان باقیمانده نشان دهد که ما تا چه حد جدی هستیم».

بطور خلص، بی رحمانه، اما روشن. در اینجا توضیح نمودن جداگانه هیچ چیز ضروری نمی باشد، بلکه فقط باید درک کرد که این دوکتورین جنایتکارانه، ظاهراً، قبلاً چند بار بکار برده شده است. واضح است که صحبت راجع به عراق و همچنان افغانستان و لیبیا مطرح می باشد. احتمالاً، سوریه نیز قربانی این دوکتورین میشد، اگر جنگ سرد نو بین روسیه و امریکا آغاز نمی شد. و حالا میتوان این سوال را مطرح ساخت که آیا «نامزد» بعدی وینزویلا نمی باشد؟

باید گفت که دوکتورین لیدین مطلقاً جنایتکارانه است، اما در عین حال، «موثر است». زمانیکه تمام دیپلوماسی در درجه دوم قرار میگیرد، فقط قوه خشن باقی می ماند:امریکا با «اعمال گستاخانه» خود در بخش های مختلف جهان «موقف» خود را در جامعه بین المللی حفظ میکند و برتری خود را به مستضعفان نشان میدهد، تا دیگران بترسند و نسبت به امریکا با وفاداری برخورد نمایند.

در پشت صحبت ها راجع به اتحادها و مشارکت ها ترس قرار دارد. به هر کشور در جهان معلوم است که اگر آن جهت پیشبرد سیاست خودمختار و مستقل، قبل از همه جهت تعقیب منافع خود، نه بیگانه تلاش ورزد، این کشور با خطر مواجه خواهد شد:آن را، طوریکه در دوکتورین لیدین گفته میشود، «با دیوار میزنند».

البته، یاداوری این دلچسپ است، وقتیکه دوکتورین لیدین بوجود آمد، دقیقاً وقتیکه این سخنان شنیده شد. تعیین کردن آن دشوار نیست. جان گولدبیرگ، همکار لیدین از شورای اداری نشریه « National Review»، برای اولین بار واژه «دوکتورین لیدین» زمان بکار برد، وقتیکه راجع به تیوری قضاوت میکرد که لیدین در «اوایل سال های 90» فورمولبندی نمود. چرا این کار باعث تعجب نمی گردد؟ به خاطریکه امریکا در آن لحظه بدون رقیب باقی ماند و آنها امکان مبادرت به سرکوب نمودن به سطح جهانی کسب کردند و نقش ژاندارم جهانی را بر دوش گرفتند.

از همینر میتوان نتیجه گیری نمود که دوکتورین لیدین را فقط بوجودآمدن رقیب نوبتی، یعنی روسیه یا چین، متوقف ساخته میتواند. ما در سوریه دیدیم: بدون روسیه این کشور را، مانند کشورهای دیگر، اصلاً، «به دیوار می زدند». به این ارتباط این را به خاطر می آوریم که شخص لیدین هنوز دلخواه خود را دریافت نکرده. در اوایل قرن، وقتیکه جنگ خشمگین امریکا با تروریزم آغاز شد، لیدین می گفت که عراق را باید رها کرد و فوراً بر ایران ضربات وارد آورد. او آنگاه گفت:«همه چیز مستقیماً به تهران ارتباط دارد».

او از مدتها قبل از تهران نفرت دارد، دقیقتر از ایران بعد از انقلاب که حکومت طرفدار امریکا را سرنگون ساخت و در سال 1979 همین لیدین اولین (ولی، واضحاً، نه آخرین) استعمارگر غربی بود که آیت الله خمینی را «فاشیست مذهبی» خواند.

آنچه که به «استمعال» دوکتورین او مربوط میگردد، پس ایران، بدون تردید، در اولین مقام در فهرست قرار دارد، ولی امریکا بازهم به واردآوردن ضربه بر آن کشورها تمایل دارد که، به نظر آنها، دقیقاً نمی توانند پاسخ متناسب بدهد، زیرا بیشتر از همه از ویتنام نو هراس دارند. از همینرو ایران از دوکتورین لیدین فقط به یک طریق — تقویت دایمی قدرت دفاعی خود — دفاع کرده میتواند. کوریای شمالی نیز باید راجع به عین چیز فکر کند. به خاطریکه اگر آنها صادقانه خلع سلاح شوند، پس به اولین نامزدان برای تحقق این مفکوره جنایتکارانه مبدل خواهند گشت.

 

بحث و گفتگو