ظاهر در سال 1990 در افغانستان متولد شد. والدین ظاهر به علت جنگهای داخلی افغانستان، پسرشان را به ایران فرستادند، جای که او قربانی خشونت شد. در ایران ظاهر ابتدا در یک پروژه ساختمانی کار میکرد و پس از آن در یک فابریکه مشغول کار شد.
ظاهر میگوید: «من دیگر نتوانستم تحمل کنم. من یک مقدار پول را جمعآوری نمودم و تصمیم گرفتم که به اروپا بروم به تحصیل نمایم».
وقتی که ظاهر وارد یونان شد، هیچ جا برای بودوباش نداشت. صبح را با کار آغاز میکرد و از طرف شب به مکتب میرفت. و بعد از ختم درس، در نیمکتهای شهر میخوابید و این کار روزانۀ زندگی او شده بود.
سرانجام او تصیم گرفت تا زندگی بهتر را در یونان آغاز کند. او تلاش کرد وارد مکتب آشپزی دولتی یونان شود. شخصی وی را در خانهپری اسناد کمک کرد. ظاهر توانست شامل این مکتب دولتی شود.
این مرد 29 ساله افغانی گفت: «من در زندگی خود بسیار چیزها را از دست دادم، برای یادگیری و تحصیل هیچ وقت دیر نیست، خواستم رویایم را برآورده سازم».
برای من برنامه MasterChef راهی برای بهدست آوردن امید، و یک رویا است که من سالها آنرا از دست دادهام. اما من هیچ بالی ندارم که پرواز کنم، من میخواهم به آن کسی ثابت کنم که برایم گفته بود که "من دیوانه نیستم افغان را در کار استخدام کنم" من یک افغان با استعداد استم.
ظاهر پدر و خواهر خود را در جنگهای داخلی افغانستان از دست داده است. او فقط یک مادر و یک برادر از خود دارد. ظاهر تلاش کرد که آنها را پیدا کند، اما این کار وی ناممکن بود. او امیدوار است که مادرش را که از سال 2000 تا حال ندیده است دوباره بیبیند.
رسانه یونانی گزارش دادند «داستان ظاهر یک داستان غمانگیز امیداوار کننده است. داستان ایدهای در باره امید و رویا، همچنان برای افراد که قضاوت مردم را براساس رنگ و ملیت انجام میدهند میباشد».
این داستان زندگی جوان افغان داوران یونانی را به گریه انداخت.