تصادم امپراطوری ها
در طول مدت زمان موجودیت افغانستان امپراطوری های بزرگ جهان جهت مسخرساختن این کشور تلاش میکردند. واقعیت امر اینست که با این کشور بخت از نقطه نظر موقعیت جغرافیایی یاری نکرده است. از طریق خاک این کشور طی قرون متمادی مهمترین راه های تجارتی می گذشتند که به قایم نمودن کنترول بر آنها امپراطوری تزاری روس و انگلیس علاقمندی داشتند. هردو کشور به کمک استخبارات مخفی سعی می ورزیدند حکام افغانستان را به خود متمایل سازند و آنهایی که سرکشی میکردند، سرنگون می ساختند. هنگام جنگ نوبتی، در سال 1919، قدرت را در افغانستان امان الله خان به دست گرفت. به مجرد آن که تازه به قدرت رسید، او به انگریزان اعلان جنگ داد و آنها را از کشور خود راند. او یک سلسله اصلاحات اعلان کرد، قانون اساسی تصویب نمود و حتی مکاتب را برای اناث گشود.
انگریزان به خاطر این شکست دست به انتقام جویی خائینانه زدند. در سال 1928 آنها در روزنامه ها تصاویر همسر امان الله خان در لباس اروپایی بدون چادری چاپ کردند و بعداً این تصاویر را در بین مردم افغانستان پخش کردند. باشندگان محلی تکان خوردند و فکر کردند که پادشاه آنها به دین اسلام خیانت کرده است. جای تعجب نیست که بلافاصله شورش آغاز شد که هنگام آن همان انگریزان هیله گر با سخاوتمندی خاص سلاح را در اختیار شورشیان قرار میدادند. باوجود این پادشاه قصد تسلیم شدن نداشت. او یکجا با نیروهای وفادار به خود با شورشیان وارد جنگ شد. در عین حال نماینده او از مقامات اتحاد شوروی در امر تشکیل دسته طرفداران امان الله خان و وارد نمودن ضربات در عقب جبهه شورشیان درخواست کمک نمود. در مسکو موافقه نمودند، اما در پاسخ شرط — نابودسازی باندهای باسمه چیان — پیش کردند که اتحاد شوروی را در سرحدات جنوبی نگران می ساخت.
به نبرد به خاطر افغانستان!
با تاسف، هیچگونه دسته مسلح از افغانان تشکیل شده نتوانست. آنها با سلاح بلدیت خوب نداشتند و از علم جنگ هیچگونه آگاهی نه داشتند. به جای آنها به طرفداری از امان الله خان دسته رزمندگان اردوی سرخ از حوزه نظامی آسیای میانه اعزام شد. نظامیان را با لباس های افغانی ملبس ساختند و لشکرکشی آغاز شد و دستور داده شد که در حضور بیگانگان به زبان روسی صحبت نکنند. دسته را «نظامی حرفوی ترکی» رهبری میکرد، او قوماندان قول اردو، قهرمان جنگ داخلی ویتالی پریماکوف بود. دسته متشکل از 2000 شمشیر با چهار میل توپ و 24 ماشیندار از سرحد عبور نمود. هدف بعدی شهر کلفت بود. مدافعین آن بعد از چند ضربه توپخانه تسلیم شدند.
سربازان اردوی سرخ ملبس به لباس های افغانی راه خود را ادامه دادند. بدون نبرد دروازه های خان آباد و به تعقیب آن مزارشریف دومین شهر بزرگ کشور گشوده شدند. چنین چشم سفیدی را شورشیان تحمل کرده نتوانستند و نیروهای تقویتی اعزام کردند. ولی آنها به تصرف شهر طی تهاجم که در آن رزمندگان بسیار خوب مسلح شده اردوی سرخ مستقر شده بودند، موفق نشدند. در این وقت به افغانستان دسته دوم متشکل از 400 نفر با 6 توپ و 8 ماشیندار وارد شد. پرسونل آن نیز با لباس افغانی ملبس شده بود. بعد از چند روز این دسته با دسته اول یکجا شد و تهاجم پیروزمند ادامه یافت. چند شهرک کوچک دیگر نیز سقوط کردند که بعد از آن سربازان قشون سرخ راه کابل را در پیش گرفتند و تصرف پایتخت کشور را پیشبینی میکردند. در راه باند ابراهیم بیک متشکل از 3000 شمشیر نابود ساخته شد.
پیروزی به بهای بسیار بلند
ولی باوجود پیروزی ها، پریماکوف رهبر دسته خشنود نبود. او عقیده داشت که جهت کمک به امان الله خان میرود، ولی در واقعیت امر با تمام باشندگان افغانستان می جنگید: باشندگان محلی باهم متحد شدند، تا به رزمندگان اردوی سرخ مقابله نمایند، اگرچه بخت با آنها در کار نظامی یاری نمی کرد. برعلاوه این در لحظه معین نیروهای امان الله خان شکست خوردند و خود او از کشور فرار نمود. این سوال مطرح شد که بعد از این چه کار کنند؟ پریماکوف عملاً به گرفتن قدرت در کشور به زور موفق شده میتوانست، اما چنین امر به او داده نشد. به زودی در مسکو راجع به بازگشت دسته اردوی سرخ به خانه فیصله نمودند. وضع عجیب بوجود آمد. از نقطه نظر نظامی، پیروزی کامل دستیاب شده بود، ولی از نقطه نظر سیاسی وضع ناخوش آیند بوجود آمد — مردم کشور در طول چند دهه بعدی شدیداً بر ضد اتحاد شوروی بودند.