— عزیزم نرو، من خیلی دوستت دارم. اگر تو نباشی کی به فکر موتر ما، خانۀ ما، فراری ما و حساب بانکی ما خواهد بود؟
— لطفاً زیاد گپ نزن. ببین، اینجا خیلی سرد است
— عزیزم، اینجا هم سرد است
— میگی سرد است؟ اینجا ببین. تمام آب را یخ بسته، من را از پا تا سر و از سر تا پا یخ زده. سرد است، قلیان من کجاست؟
— حالا به مراتب بهتر است. سعید؟ سعید؟ سعید، قلیان!
— مریم، قبل از اینکه بمیرم، میخواهم برایت اعتراف کنم
— به چی اعتراف کنی؟
— من به تو خیانت کرده ام، من با شمه، حمده، سارا، شمه…
— شمه؟ تو یک بار نام شمه را گرفتی
— شمۀ زیبا
— من هم میخواهم به چیزی اعتراف کنم، میدانی چرا سعید اینجا است؟ زیرا من برایش عکس این محل را فرستادم و او هم اینجا آمد. آخرین بار من با وی به صحرا رفته بودم، پنج شنبه گذشته
— تو به سعید به صحرا رفته بودی؟ ببین، آب اینجا گرم شده، بیا به آب
— نخیر، نمیخواهم
— بیا
— در اصل من میتوانم چهار بار ازدواج کنم، یک شانس را استفاده کردم، سه شانس دیگر باقی مانده