احمد شاه مسعود روز 11 سنبله سال 1332 در دهكده جنگلک پنجشير ديده به جهان گشود. پدرش دوست محمد خان، افسر نظامی بود و پدرکلانش از بزرگان مردم منطقه پنجشير به شمار میرفت. مادر مسعود دختر ميرزا محمد هاشم خان نيز از يك خانواده نامدار و تحصيلكرده و از بخش رخه پنجشير بود. از نظر اقتصادی مسعود از طرف پدر و مادر به يک خانواده متوسط تعلق داشت. پدر مسعود سه بار ازدواج كرد كه حاصل آن شش پسر و پنج دختر بود. از ازدواج دوم هفت فرزند داشت كه احمد شاه مسعود فرزند سوم آن بود.
مسعود از دوران تولد با كوه و دره آشنا شده بود، اولين خانه خانواده او در كابل در دامنه كوه «ده افغانان» و اولين بار مبارزه را در جريان کودتای نافرجام سال 1354 در برابر داوود خان از كوه آغاز كرد. او به دلیل تواناییاش در دفاع از مناطق کوهستانی دره پنجشیر، لقب شیر پنجشیر را گرفت.
احمدشاه مسعود در جوانی و پس از پایان درس در لیسه استقلال کابل، به دانشگاه پولیتخنیک کابل رفت. جایی که فقط نیم دورۀ درسیاش را تمام کرد و بعد از آشنایی با یکی از رهبران نهضت اسلامی افغانستان، در همین سال، دست به کودتا در برابر دولت سردار داوود خان زد و از تحصیل دست کشید. او بعدها این قیامش را اشتباه خواند.
احمدشاه مسعود همان زمان مجبور به مخفی شدن شد و تبدیل به یک چهرۀ نظامی مهم. بعد از چند سالی دولت داوود خان فروپاشید اما دولت جدید در نتیجۀ کودتا به وجود آمد که تحت حمایت مستقیم شوروی بود. شوروی نیروهایش را نیز به افغانستان فرستاد و شوروی در حال توسعه یافتن بود. مسعود، این بار در برابر شوروی نیز سلاح گرفت و به عنوان یکی از فرماندهان اصلی، در جهبۀ جهاد بر علیه شوروی ایستاد.
با رهبری او در جنگ نیروهای شوروی و دولت تحت حمایت آنان در افغانستان هرگز نتوانستند دره پنجشیر را به طور کامل در اختیار بگیرند.
با خروج نیروهای شوروی، نیروهای مجاهدین با فشارهای زیاد دولت داکتر نجیبالله را شکست داد. در این شکست ژنرال دوستم و مومن اندرابی که دچار اختلاف با نجیبالله شده بودند از شمال کشور تاثیر فراوانی گذاشتند. نیروهای مجاهدین وارد کابل شد و احمدشاه مسعود در دولت جدید، به عنوان وزیر دفاع گماشته شد، او اما در سالهای ریاست جمهوری برهانالدین ربانی به نحوی رهبر سایۀ افغانستان شناخته میشد.
پیروزی مجاهدین اما دیر نماند. جنگ آنها بر سر قدرت و رهبری کمکم شکل نظامی گرفت. گلبدین حکمتیار که بر اساس بسیاری از شواهد در تبانی با سازمان استخبارات پاکستان قرار داشت، حمله به دولت دیگر گروههای مجاهدین کابل را آغاز کرد و اینگونه جنگ میان گروههای درونی مجاهدین و حزب اسلامی، سبب شد که کابل به ویرانه بدل شود.
پاکستان همزمان دست به تشکیل گروه طالبان زد و با فرستادن این گروه معادلات کشور را به هم زد. طالبان در آغاز با پیام صلح و دوستی از سوی مسعود روبرو شدند. او برای مذاکره با این گروه بدون محافظانش به میدان وردگ رفت و در میان طالبان با آنان پیشنهاد همکاری دارد، اما موفق نشد با آنان کار کند.
مسعود گفت که طالبان افکار به خصوصی از اسلام دارند که با اسامه بن لادن نزدیک است.
برای همین او به تشکیل جبهه مقاومت در برابر طالبان پرداخت و رهبری این جنگ را به دست گرفت. جنگی که شاید بخش زیادی از محبوبیت احمدشاه مسعود را برایش رقم زد.
وقتی که طالبان بخش زیادی از افغانستان به دست گرفتند، مسعود با گفتن اینکه «اگر به اندازه پکولم در افغانستان جایی داشته باشم، علیه طالبان مقاومت میکنم» طرفدارانش را سربلند ساخت.مسعود در حمله 1380 به پارلمان اروپا رفت و در آنجا سخرانی کرد
او در این سخنرانی جهان را به خطرات طالبان و القاعده متوجه ساخت و هشدار داد که این خطرات، دامن امریکا و متحدانش را نیز خواهد گرفت. چنان نیز شد. همین سفر را بسیاری دلیل برنامهریزی جدی القاعده برای قتل وی میدانند. گفته میشود اسامه بن لادن در یک سخنرانی به افرادش گفته بود «تا زمانی که احمدشاه مسعود زنده باشد نمیتوان در افغانستان موفق شد».
احمدشاه مسعود در نهم سپتمبر یا هژدهم سنبله 1380 قربانی نخستین عملیات انتحاری در خاک افغانستان شد. او در خواجه بهاوالدین تخار زمانی که میخواست با دو تروریست در لباس خبرنگاران مصاحبه کند با انفجار بمب درون کمره، کشته شد.
بیست سال بعد...
در بیست سال گذشته محبوبیت احمدشاه مسعود در افغانستان بسیار افزایش یافته است. او حالا نماد ایستادگی در افغانستان است. لقب رسمی قهرمان ملی را دارد و محبوبیتش بیشتر شده است. حالا اما، طالبان یک بار دیگر به طور دراماتیک قدرت را به دست گرفته اند و احمد مسعود، همانند پدرش، آخرین کسی است که در برابر طالبان میجنگد. طالبان برای نخستین بار موفق شدند زادگاه احمدشاه مسعود را نیز تصرف کنند کاری که در جریان پنج سال حاکمیت قبلی خود موفق به آن نشده بودند. حالا این ترانۀ وحید قاسمی از هنرمندان معروف افغانستان که سالها پیش خطاب به احمدشاه مسعود در مورد پسرش خوانده بود «احمد نشسته در سنگر تو» در افغانستان به طور واقعی معنا پیدا کرده است.