محمد شعبان در مقاله منتشره در نشریه رصیف 22 (لبنان) می نویسد، در دوره قبل از اسلام، اپیدمی هایی در منطقه حجاز و سایر مناطق شبه جزیره عربستان، خصوصاً در شهرک هایی که در دامنه کوه ها و همچنین در مناطقی با آب و هوای گرم و مرطوب وجود دارد ، یعنی مناطقی که بین ساحل بحر و کوه ها قرار داشتند، بوجود آمده اند. این را جواد علی، مورخ عراقی، در کتاب خود «تاریخ اعراب قبل از اسلام» با جزئیات شرح داده است.
غضب خدایان و گزند جن ها
همه اقوام عرب، حتی قبل از ظهور اسلام، بروز اپیدمی ها را با خشم خدایان، دسایس ارواح های شرور شیطانی که بدن انسان را با غذا یا نوشیدنی و همچنین با نیش حشرات (پرازیت ها) مسموم می کند، توضیح مینمودند. طوری که این مورخ می نویسد، مشهورترین بیماریهای ذکر شده کتلوی و اپیدمی ها تب، طاعون، آبله و جذام بودند.
اعراب می گفتند که طاعون - "تزریق جنها" است، یعنی نوعی ضربه ای است که جنن ها به مردم وارد می کردند.
ذکر این نکته حائز اهمیت است که جنگ ها عامل اصلی بروز بیماری های همه گیری در جنوب منطقه عربی بودند. جواد علی می نویسد: «تعداد زیادی از مردم در جنگ ها شرکت کردند. پس از هر نبرد اجساد پوسیده در میدان نبرد باقی ماندند که این تأثیر منفی بر شرایط و منابع خاک داشت. علاوه بر این، ما نباید یک مشکل دیگر را فراموش کنیم - فقر. "مردم قوانین بهداشتی را رعایت نمی کنند که اغلب علت بیماری های همه گیر مرگبار بود."
همچنین محیط نقش مهمی در شیوع بیماری ها در شبه جزیره عربستان داشت. به گونه مثال، تب در مناطقی که چشمه ها، مرداب ها یا آب وجود داشت شکوفا می شود. بنابراین، هنگامی که اعراب به شدت به آب احتیاج داشتند، مجبور بودند از مخازن مشکوک اب بنوشند که متعاقباً منجر به بروز بیماریهای مختلفی می شد.
به گفته جواد علی، وسایل ضد پشه – حاملان تب در آن زمان ناشناخته بود. علاوه بر این، وسایل بهداشت شخصی به دلیل سبک زندگی اقوام عرب در دسترس نبودند، از همینرو در برابر بیماری های مختلفی آسیب پذیر بودند. به عنوان مثال ، "اهل المدره" (اعراب مسکون) بیشتر از سایرین از سل رنج می برند، زیرا آنها در خانه های کوچک زندگی می کردند و آب کثیف می نوشیدند. و اعراب بادیه نشین کوچی نمیدانستند که پشه ها چیست، زیرا آنها تمام زندگی خود را در هوای تازه می گذراندند، جایی که خورشید آنها را از حاملان عفونت محافظت می کرد.
در دوره قبل از اسلام، عربها سل (توبرکلوز) را "بیماری ایلیاس" می نامیدند، زیرا اجداد دور پیامبر اکرم محمد ایلیاس ابن مودار اولین کسی بود که به اثر این بیماری درگذشت.
علاوه بر این، بیماری های جلدی در آن روزها به دلیل نبود داروی مناسب، بهداشت و تغذیه ضعیف گسترش داشت. در منطقه عربی، جذام، یا همانطور که عربها آنرا نامیدند، «الوضاح»، در حال شکوفان بود. به خاطریکه لکه های سیاه روی بدن ظاهر میشدند. پادشاه سوم Tanuha و اولین حاکم هیرا (233-268) و همچنین بزرگترین شاعر عرب الحاریس بن هلیز ال یشکوری از قبیله باقر و بسیاری دیگر از این بیماری رنج می برند.
مردم قبلاً از ترس از عفونت از مبتلایان به جذام متنفر بودند. علی می نویسد که قریشیان شاعر ابو عزت عمرو بن عبدالله بن امیر بن وهیب بن خوزف را از مکه بیرون کردند زیرا وی به بیماری جذام مبتلا بود. شاعر بیمار مجبور بود شب را در کوهها و روز را در درختان بگذراند.
جذام نوعی بیماری عفونی است که باعث ایجاد لکه های سیاه در بدن می شود. خود به آرامی تجلی می یابد: اول ، زخم هایی روی پوست ظاهر می شوند که به تدریج گسترش می یابند تا بیمار شروع به پوسیدگی کند. در نهایت ، جذامیان دارای انگشتان پا ، انگشتان پا و بینی خود را از بین می برند. لازم به ذکر است در مورد ویتیلیگو - یک بیماری پوستی است که باعث ایجاد لکه های سفید و نه لکه های سیاه روی بدن می شود.
جذام نوعی بیماری عفونی است که باعث ایجاد لکه های سیاه در روی بدن می شود. خود به آرامی بوجود می آبد: اول، زخم هایی روی پوست ظاهر می شوند که به تدریج گسترش می یابند تا بیمار شروع به پوسیدگی کند. در نهایت، در جذامیان انگشتان دست، انگشتان پا و بینی از بین می روند. لازم به تذکر است که ویتیلیگو - یک بیماری جلدی است که باعث ایجاد لکه های سفید و نه لکه های سیاه روی بدن می شود.
قرنطین و خود انزوا
قبل از ظهور اسلام، اعراب از بیماری همه گیر و بیماری های کشنده کنار نه مانده بودند. در عوض، آنها با روش های مختلفی از جمله روش رایج در حال حاضر - قرنطین با آنها مبارزه میکردند. جواد علی می نویسد: "در دوران قبل از اسلام، مردم از برخی بیماری های مسری آگاهی داشتند، بنابراین سعی میکردند از ابتلا به این بیماری جلوگیری کنند. اگر بیماری همه گیری ایجاد میشد، آنها به مناطق دوردست و امن می گریختند و بیمار قرنطین می شد تا او دیگران را با چنین بیماری های وحشتناک مانند جذام آلوده نکند. "
در زمان بروز بیماری های همه گیری مرگبار، ثروتمندان به جاهای متروک فرار می کردند و یا به دور از مریضان، به صحرا پناه می برند.
جادو و کاهنان بر ضد بیماری های همه گیری
در دوره قبل از اسلام، عربها نتوانستند از نظر علمی دلایل بیماریها و بیماریهای همه گیر را توضیح دهند، بنابراین برای بیرون راندن جن و دیوها از بدن انسان به جادگری، جادوگران، تعویظات، رحمت الهی، بتها و دعاها متوسل می شدند. این توسط دکتر محمد سهیل تاقوش در کتاب "تاریخ اعراب قبل از اسلام" نوشته شده است.
در مورد ارواح شیطانی و فساد، علی می گوید كه عربها قبل از ظهور اسلام، در خانه های خود استخوان ها، مواد معدنی و نعل اسب می آویختند، تا از شر خود را محافظت كنند.
داروها در جامعه بدوی
طبق گفته تاکوش، دارو فقط در شهرهای بزرگ و مراکز شهری استفاده می شد، اما در بیابان همه چیز متفاوت بود. روش های درمانی کاملاً به آداب و رسوم و عادت ها و همچنین به طب سنتی که از والدین، نیاکان و مادربزرگ ها به ارث رسیده بودند، بستگی داشت.
طب سنتی مبتنی بر درمان با گیاهان دارویی، خاکستر، لبنیات و ادرار شتر بود. همه موارد فوق داروهایی است که در جامعه بادیه نشین ها رواج داشت.
برای خلاصه موارد فوق می توان اضافه کرد که اعراب چیزی درمورد طبابت نمی دانستند، جز دانشی که قبایل بدوی که با دنیای خارج ارتباط مستقیم داشتند، می آوردند. همانطور که تاکوش نوشته، بادیه نشینان فقط به طبیبان و معجون های خودشان، اعتماد داشتند، اما گاهی اوقات از خدمات طبیبان شهر برای معالجه بیماری های پیچیده یا موارد جدی مانند ناباروری استفاده می کردند.