رویارویی دو طرف با بنبست چندین ساله مواجه شده: هیچکدام از طرفین نتوانسته بر نیروهای مسلح طرف دیگر و ایدیولوژی ادامه مبارزه که در اساس آن قرار دارد، پیروز شود. شبه نظامیان، یکپارچه با احساس واحد، صفوف نظامی را بر اصل مقابله با «اشغالگران خارجی» تشکیل میدهند. روسیه و چین به پذیرش حضور نیروهای غربی در سرحدات خود، نسبت به آن ترجیح میدهند که افغانستان در بی نظمی غرق شود و به منبع تروریزم با تخلفات وحشتناک از حقوق بشر و تهدید برای ثبات منطقوی مبدل گردد.
اما اکنون مرحله جدیدی از درگیری آغاز شده است: طرفین خسته شده از سالها مبارزه، اما با این تصمیم قاطع که قربانی های گذشته نباید بیهوده باشند، مذاکرات مستقیم را با یکدیگر آغاز کردند. زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه ایالات متحده در باره حل منازعه در افغانستان به طور مرتب با نمایندگان طالبان در قطر دیدار می کند. در عین زمان، در مسکو، شورشیان با مقامات ارشد سابق افغانستان، از جمله رئیس جمهور پیشین حامد کرزی، ملاقات های انجام میدهند. خبر داده شده که هر دو طرف به پیشرفت در تدوین پیش نویس موافقت نامه صلح در باره خروج کامل سربازان غربی و همچنین توافق در مورد تقسیم قدرت و همچنین دستیابی به تعهدات، تا کشور دوباره به منبع تروریزم و بی ثباتی مبدل نگردد، اشاره نموده اند.
از اینجا دو نتیجه گیری مستقیم بر می آیند. اول اینکه: برای آن، تا مواضع شان را از موضعگیری زور تقویت نمایند، هر دو طرف مقیاس حملات و عملیات نظامی را افزایش می دهند. در گزارشی که سازمان ملل در اوایل سال جاری منتشر نموده، گفته شده که در افغانستان به مقایسه سالهای گذشته، بیشترین تعداد غیرنظامیان کشته شده و در سال 2018 به مقایسه سال 2017، شمار تلفات ملکی 11 درصد افزایش یافته و به 3 هزار و 804 نفر رسیده است. در عین حال، اخیراً نمایندگی سازمان ملل متحد در افغانستان گزارش داده است که طی سه ماهه اول سال جاری، نیروهای ناتو بیش از طالبان و هر گروه دیگر غیرنظامیان را کشته اند.
دوم اینکه، اگر هدف غرب متوجه آتش بس جدی و درازمدت باشد، پس آن با مشکل ساختار غیرمنظم سازمانی طالبان روبرو می شود: امروز این گروه سلسله مراتب واحد با واحدهای محلی نیست که به شدت دستورات مرکز را رعایت کند. برخلاف، تشکیلات به حساب قوماندانان قوی و کاملاً مستقل بوجود آمده که در محلات فعالیت میکنند. قوماندانان جبهه میتوانند موافقتنامه های امضا شده توسط طالبان در نتیجه هرگونه مذاکره را اجرا کنند و یا اجرا نکنند. حملات بر ساختمانچیان خط لوله گاز ترکمنستان - افغانستان-پاکستان-هند (TAPI) در باره این پرابلم گواهی میدهد که با وجود این صورت گرفته که طالبان رسما از پروژه احداث خط لوله حمایت کرده اند و همچنین قول عدم تجاوز بر آن را داده اند.
برای دستیابی بر پلان آتش بس پایدار و اجرای برنامه صلح، افغانستان به روند سیاسی در داخل طالبان نیاز دارد. این گروه باید تمام دسته ها و قطعات خود را در استراتژی واحد پیشبرد مذاکرات همگرا سازد، تا مشترکاً اهداف متقابلاً قابل قبول، ودر نتیجه، اهداف پایدار برای پیشبرد مذاکرات را تعیین کنند.
اما گروه تروریستی چگونه میتواند این گنگره را در کشور، جای که در آسمان پیوسته طیارات بی پیلوت در پرواز اند و هرکسی را می کشند که در پهلوی سمارتفون تروریست احتمالی قرار داشته باشد؟
حالا راجع به وضع دشوار غرب می پردازیم: واشنگتن و متحدان غربی آن باید اندکی عقب نشینی نمایند، تا طالبان بتوانند مذاکرات داخل گروه را راه اندازی کنند. در عین حال نباید مواضع نظامی خود را از دست داد، تا این گروه تصور نکند که به وسیله مبارزه مسلحانه میتواند نیروهای ایتلاف بین المللی را از کشور بیرون کند.
این کار برخورد جداگانه مطالبه میکند که در هر مورد تعیین میکند که آیا فعالیت طالبان که استخبارات کشف میکنند، خصوصیت سیاسی دارد یا نظامی.
اما نباید فوراً از توافق صلح با طالبان امتناع ورزید، فقط به خاطر آنکه در شرایطی کنونی وضعیت مردم افغانستان به یک راه حل فوری نیاز دارد. بدیهی است که طالبان می دانند که فرصت های خاصی بوجود آمده و با توجه به عزم دولت ترامپ مبنی بر خارج کردن ایالات متحده از جنگ جهانی علیه تروریسم، می توانند برخی از امتیازات را بدهد.
دوم اینکه، حتی پس از انعقاد موافقت نامه صلح و ادغام طالبان در سیستم سیاسی ملی، افغانستان نیاز زیادی به کمک های بین المللی و سرمایه گذاری های خارجی خواهد داشت. تحلیلگران بر این باورند که این گروه این واقعیت را به خوبی درک میکند و در بدل این می توانند به تضمینات موافقه نمایند که شامل دستاوردهای اندک در زمینه حقوق زنان و دختران افغان نیز می شوند که مدافعان حقوق بشر در طی چند سال گذشته برای آن مبارزه کرده اند.
اما این نیز واضح است که حتی اگر غرب بتواند استراتژی زور را با موفقیت تحقق بخشد که برای تحریک طالبان قابل فهم باشد و همچنین اگر به آنها اجازه مذاکره در داخل داده شود، دستیابی بر آتش بس پایدار عاری از مزاحمت ها نخواهد بود. با این حال، از دست دادن امکان واقعی که از برکت مذاکرات حاصل شده، احمقانه خواهد بود. زمان آن فرارسیده که دو دهه پس از آغاز جنگ در افغانستان، پیشبرد مذاکره با تحریک طالبان به نتایج معینی منجر گردند.