در مورد حسن شنیده بودم؛ شاعر و روزنامه نگاری که معتاد شده بود. با یک جمع از شاعران و روزنامه نگاران که در ارتباط بودم میگفتند، حسن مواد مخدر استفاده میکند و در زیر پل سوخته زندگی میکند.
کنجکاو شدم و خواستم در مورد حسن ابراهیمی بیشتر بدانم. رد پای او را از روزنامهی صبح کابل پیدا کردم.
با مردی خوش چهره و خوش پوش رو بهرو شدم. شمرده حرف میزد و گاهی به یک نقطه خیره میشد. خیلی دوست نداشت که چشم به چشم صحبت کند.
با سیمای خندان پذیراییام کرد. ازش پرسیدم، چهطوری به مواد مخدر رو آورد و چه مدت مواد مخدر مصرف کرد.
لب به سخن گشود و گفت، دوره اعتیادم دو سال بود. در آن زمانها تنهایی در جمع را تجربه میکردم و آشنایی با کسانی که در استعمال و توزیع مواد مخدر فعالیت داشتند، زمینه را برای استفاده مواد مخدر برایم فراهم ساخت.
«نزدیکی با پل سوخته، آشنایی با آن آدمها و تمایل خودم به مواد مخدر باعث شد تا معتاد شوم. من هیچ کس را مقصر نمیدانم. این تمایل باعث شد تا از تنهایی در جمع به یک تنهایی دیگر رو بیارم».
حسن ابراهیمی میگوید، پس از اعتیاد دیگر آن آدم قبلی نبود و جایگاه اجتماعی و خانواده اش را از دست داده بود.
«درست است که در کابل بودم و در میان مردمان کابل بودم؛ اما یک فراموش شدهی بزرگ بودم. یک کسی که حتا خودم، خودم را فراموش کرده بودم».
حسن حکایتهای عجیب و وحشتناک از دوران اعتیاد خود دارد. میگوید، چند مدت "ساقی" بود و برای دانشجویان دانشگاه کابل مواد مخدر توزیع میکرد.
حسن ابراهیمی پس از دو سال و به همکاری دوستانش مواد مخدر را ترک کرده و حالا مسوولیت خبر و چند ستون از جمله ستون «من یک معتادم» را در روزنامه پرخواننده ی صبح کابل دارد.
از مختار پدرام، مدیر مسوول صبح کابل در مورد حسن پرسیدم؛ این که پس از استخدام او به عنوان کارمند، با چه واکنش های روبرو شد.
در پاسخ گفت:
«جامعه ما یک مشکل دارد، مشکل زود قضاوت کردن. من در دو-سه مورد با واکنشهای منفی روبرو شدم. از آدمهایی که اصلا انتظار نداشتم آمدند و گفتند، چرا یک آدم معتاد را استخدام کردهای؟».
به گفتهی آقای پدرام، ما معتاد را درک نمی کنیم و نگاه ما به یک معتاد شبیه یک مجرم است.
حسن ابراهیمی در کنار روزنامه نگاری شاعر است. آخرین مجموعه شعری او زیر نام «ملاقات با فراموشی» چند روز پیش رونمایی شد.