به گزارش سپوتنیک به ئنقل از خبرگزاری تسنیم، شمال آفریقا از پایان سال 2010 و ابتدای 2011 فصل جدیدی از تاریخ سیاسی خود را پشت سر گذارد وپس از خودسوزی جوان تحصیل کرده تونسی جرقه ای از خیزش های مردمی در این نقطه از جهان زده شد و پس از تونس و سقوط بن علی درجنوری 2011 و گسترش دامنه اعتراضات به مصر مبارک نیز از قدرت کناره گیری کرد و پس از آن موجی از اعتراضات لیبی را در برگرفت و لیبیا تحت حاکمیت قذافی برای مهار اعتراضات و ایجاد رعب و وحشت علاوه بر برخورد شدید با مردم و انقلابیون از هواپیماهای جنگی برای از بین بردن اعتراضات استفاده کرد و همین موضوع آغازی بود برای ورود سازمان ملل متحد و ناتو برای حمایت از غیرنظامیان و معترضین بر اساس اصل مسئولیت حمایت، جرقه ای که لیبیا ثروتمند را در آتش بحران سوزاند ، لیبی دوران قذافی بر خلاف تونس و مصر کشوری ثروتمند با منابع نفتی مناسب و کم جمعیت بود و با قتل قذافی و درگیری های داخلی در این کشور نه تنها دموکراسی در آن حاکم نشد بلکه علاوه بر تشکیل دو دولت در شرق و ترابلس ،دخالت های بین المللی رو به فزونی رفت و بحران مهاجرت به کشورهای همسایه نیز در کنار مشکلات دیگر افزوده شد و با وجود فاصله 350 کیلومتری تا ایتالیا و فرانسه این کشورها را نیز دچار سیلی از مهاجران لیبیایی کرد.
لیبیا در زمان قذافی اگر چه در طی چهار دهه فراز و نشیب های بسیاری را پشت سر گذاشته اما ثبات و امنیت آن و ثروت ناشی از فروش نفت موجب شده بود تا کمتر تصور شود که این کشور که موضوعاتی از قبیل هسته ای، لاکربی و حقوق بشر را توانسته پشت سر بگذارد در باتلاق بهار عربی گیر کند.
در این نوشتارسعی بر آن است تا به پرسش بحران لیبی چگونه به وجودآمد وعوامل داخلی وخارجی شکل گیری وتطول آن چه مواردی است؟پاسخ داده شود بر همین اساس فرضیه ای درنظرگرفته شده مبنی براینکه به دلیل وجود دیکتاتوری قذافی و عدم همراهی وی با سیاستهای جهانی و وجود نفت وثروت درلیبی قدرتهای جهانی به بهانه اصل مسئولیت حمایت و اقدامات بشردوستانه پس ازخیزش ها ی مردمی به لیبی حمله کردند ولی ازآنجاکه برای لیبی بعد از قذافی اندیشه ای نداشتند و بدنه داخلی انقلاب لیبیا نیز به این موضوع توجه نکرده بود این کشوردچار بحران حاکمیت شدوبه همین دلیل مورد هجوم گروههای تندرو وجنگ داخلی شدو تحت تاثیر قدرتهای منطقه ای وجهانی قرارگرفت ونشان داد که لزوما جایگزین دیکتاتوری،دموکراسی نیست.
این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی درصدد است تا به دلایل شکل گیری بحران در لیبی، اصل مسئولیت حمایت، بازیگران داخلی، منطقه ای و بین المللی بحران ، آثار بحران بر منطقه و جهان ، علت طولانی شدن بحران ، اقدامات منطقه ای و سازمان ملل برای حل بحران بپردازد.
دلایل شکل گیری بحران لیبیا:
پس از پیروزی معترضان در تونس و مصر دامنه اعتراضات مردمی به لیبیا رسید اما سئوال اینجاست آیا شرایط لیبیا نیز مانند مصر و تونس بود ؟و خواسته های مردم در لیبی همانند خواسته های تونسی ها و مصری ها بود؟ اما لیبی کشوری با مساحت قریب به یک میلیون و هشتصد هزار متر مربع در شمال آفریقا و جمعیتی نزدیک به شش میلیون نفر که با دارا بودن منابع غنی انرژی یکی از صادرکنندگان نفت به اروپا بود و درآمد سرانه بالایی را در بر داشت و بر خلاف مصر و تونس مردم این کشور به دلیل سیاست های حمایتی معمر قذافی درآمد بالایی نسبت به سایرین داشتند ؟ بیمه تامین اجتماعی،سوخت ارزان، خانه ها و اتومبیل ارزان ،مستمری بگیری مناسب، تحصیل رایگان و…بخشی از اقتصاد لیبی بود اما دلایل قیام مردم لیبیا چه می توانست باشدکه این کشور را درگیر بحران و مشکلات کرده است؟
شخصیت قذافی:
قذافی که حکومت خود را چهل سال پیشتر بر اساس یک حرکت نظامی به دست آورده بود در ابتدا خود را ساده زیست و انقلابی معرفی می کرد و کم کم در همه مسائل اقتصادی سهمی را برای خود در نظر می گرفت به گونه ای که به عقیده کارشناسان قذافی یکی از ثروتمند ترین دولتمردان در جهان بود و خانواده وی نیز در اکثر پروژه های اقتصادی حضور داشتندو کمتر شاهد اقتصادی بدون رانت در این کشور بودیم. از دیگر مواردی که می توان به آن اشاره کرد که اتفاقا در انقلاب های تونس و مصر نیز یکی از مسائل قیام کنندگان بود موضوع اسلام ستیزی بود.قذافی با از بین بردن نهادهای دینی در لیبیا تلاش کرد روایت خود از دین را برای مردم لیبی ارائه کند و جایگاه علما را در لیبی کاهش دهد حتی پس از سالهای ابتدایی که شیخ و مفتی لیبیا را انتخاب کرد وی را برکنار کرد و قرآن را به تفسیر خود به مردم معرفی می کرد و گروههای اسلامی مانند اخوان المسلمین و یا جریانات سلفی را سرکوب می کرد و به قتل یا تبعید سران آنها دستور می دادتا جائی که لیبیایی ها با اینکه اختلاف مذهبی فرقه ای نداشتند و یک دست بودند اما قذافی اجازه دینداری مبتنی بر آموزه های اسلامی را به آنان نمیداد که همین امر هم یکی از دلایل اعتراض مردم لیبیا به قذافی بود.از دیگر موارد مورد اشاره در دوران قذافی عدم شکل گیری احزاب و ساختار سازی مدنی بود به گونه ای که این کشور تک حزبی بود که به دستور قذافی شکل گرفته بود و همه می بایست از آن تبعیت می کردند و سایرین اجازه ابراز وجود را نداشتند بنابر این مردم این کشور در قیامی که علیه قذافی داشتند خواستار فعالیت مدنی و اجتماعی بودند و دموکراسی را فریاد می زدند و قذافی بر اساس سیاست همراه سازی سران قبایل و تطمیع آنان کشور را کنترل می کرد ،البته نبود حزب و عدم تمرین حکومت داری بعد از سرنگونی قذافی باعث شد تا بسیاری از انقلابیون به جان هم بیفتند و نتوانند در شکل گیری دولت وحدت ملی کمک شایانی بکنند.
بنابراین نبود ساختار دموکراتیک باعث شد تا مردم تحت تاثیر انقلاب های تونس و مصر تمایل به سمت مردمسالاری پیدا کنند و در برابر تبعیض دوران قذافی دموکراسی را دنبال کنند.
شخصیت نظامی و سختگیرانه قذافی همراه با ممانعت از ورود مردم برای تصمیم گیری امور و تبعیض هایی که وی نسبت به مردم داشت باعث شد تا قیامی علیه وی در لیبی شکل بگیرد.
تاثیر انقلابهای مصر و تونس بر مردم لیبی
همانطور که در پیشتر ذکر شد آغاز خیزش مردمی در تونس با خودسوزی یک جوان تحصیلکرده در سپتامبر 2010آغاز شد و موج اعتراضات برای برچیدن فقر و تبعیض به راه افتاد و کم کم با سقوط بن علی و فرار وی به عربستان انقلاب تونس به نتیجه رسید و این قیام تاثیر خود را بر کشورهای همسایه نیز گذاشت و مصر نیز علیه مبارک قیام کرد و مبارک نیز از قدرت کناره گرفت و مردم لیبی نیز تحت تاثیر این قیام ها در همسایگی خود علیه استبداد قذافی و تبعیض انقلاب کرد تا جاییکه قذافی برای اینکه دچار سرنوشت حاکمین مصر و تونس نشود با ادوات جنگی و هواپیما برای سرکوب مردم اقدام کردتا بتواند این قیام را با ایجاد رعب و وحشت در نطفه خفه کند اما برخلاف مصر که ارتش به سمت مردم با تانک آتش گشود و دولت های دیگر اقدامی نکردند اما این بار سازمان ملل و ناتو با استناد به اصل مسئولیت حمایت به لیبی حمله کردند و مرگ پایان دوراتن قذافی شد.
اصل مسئولیت حمایت و اقدامات سازمان ملل
در مارچ 2011 عملیات نظامی ائتلاف چند جانبه در پاسخ به اقدامات قذافی و جنگ داخلی در لیبیا در راستای اجرای قطعنامه 1973 شورای امنیت سازمان ملل متحد توسط ناتو آغاز شد این عملیات ناتو در چارچوب اعمال منطقه پرواز ممنوع و حمایت از غیر نظامیان و مناطق غیر نظامی صورت گرفت و در نهایت به سرنگونی رژیم قذافی منجر شد عملیاتی که "سپیده دم اودیسه" نام داشت و با استناد به اصل مسئولیت برای حمایت و مداخله بشر دوستانه در لیبی صورت پذیرفت.
گذشته از دلایل سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی اعتراض ها در لیبی اقداماتی که سازمان ملل،ناتو ،اتحادیه عرب ،اتحادیه آفریقا و سازمان کنفرانس اسلامی در زمینه اعتراضات در لیبیا داشتند خود جای تامل دارد. از جمله این اقدامات می توان به تعلیق عضویت لیبی در شورای حقوق بشر،اجرای منطقه پرواز ممنوع،مداخله بشردوستانه براساس مسئولیت برای حمایت،تشکیل کمیسیون تحقیق ،تصویب دو قطعنامه 1970 و 1973در مارچو قطعنامه 2009 در سپتامبر 2011 توسط شورای امنیت بیان کرد.
از اواسط فبروری 2011 که اعتراض ها و ناآرامی ها در لیبیا آغاز شد با خشونت گسترده حکومت قذافی روبرو شدو به طور فزاینده ای به سمت جنگ داخلی در پایتخت و شهرهای دیگر گسترش یافت.
البته خشونت حکومت معمر قذافی از همان دورانی که علیه حکومت ملک ادریس انقلاب کرد آغاز شده بود و همچنان نقض حقوق بشر و دیکتاتوری در همه ابعاد را در کارنامه خود داشت.با این وجود با حمایت کشورهای آفریقایی به عضویت شورای حقوق بشر سازمان ملل در 2003 میلادی در آمده بود و با سرکوب معترضین در سال 2011و بر اساس توصیه نامه شورای حقوق بشر به دلیل نقض فاحش حقوق بشر عضویت لیبی در شورا تعلیق شد.و پس از قطعنامه 1970 در قطعنامه 1973 برای جلوگیری از کشتار مردم در بند4 بخش اجرایی به کشورهای عضو ملل متحد که دبیرکل سازمان ملل متحد را مطلع کرده اند ،اختیار می دهد به صورت ملی یا از طریق سازمان ها و ترتیبات منطقه ای و در همکاری با دبیرکل ،تمام اقدامات لازم را با عنایت به بند9 قطعنامه 1970برای حمایت از غیرنظامیان و مناطق غیرنظامی تحت خطر حمله جمهوری عربی لیبی، شامل بنغازی با رد هرگونه حضور نیروی خارجی اشغالگر در هر بخشی از خاک لیبی به عمل آورند. متعاقب این مجوز ناتو با انجام 26000سورتی پرواز حملات خود را به لیبی آغاز کردو در 31 اکتبر2011پس از کشته شدن قذافی به عملیات خود پایان داد.گفته می شود این حملات ریشه در اصل تاریخی مداخله بشردوستانه داردو برمبنای توسعه مسئولیت برای حمایت درون ملل متحد از آغاز قرن بیست و یکم انجام شد.
این اصل حقوق بشر افراد را غیر قابل انکار می داند و دولت مسئولیت اولیه برای حمایت از حقوق مردم و مراقبت از آنان را برعهده دارد در نتیجه نقض حقوق مردم و شکست دولت برای حمایت از آنان جامعه بین المللی را در معرض مسئولیت قرار می دهد این اصل در سپتامبر 2005 تصویب شد و در قطعنامه 1674 سال 2006 و قطعنامه 1894سال 2009 شورای امنیت تایید شد.
بر همین اساس در مسئولیت برای حمایت براساس نظر گرت اوانزاز شش اصل اساسی می بایست رعایت شود.حمله نظامی برای حفظ جان انسان ها،نیت صحیح برای مداخله بشردوستانه ضروری است،این مداخلات باید بدون جهت گیری و بی طرفانه باشد،عدم اشغال نظامی به وسیله نیروی بیگانه ضروری است،مداخله نظامی آخرین گزینه شمرده شود ودر نهایت مداخله بشردوستانه توسط شورای امنیت صورت پذیرددر صورتی که برخی آمارها کشتار مردم لیبی توسط قذافی را اغراق آمیز می دانند، نیت اصلی دولت مداخله گر باید توقف رنج انسان ها باشد در صورتی که به عقیده بسیاری عنصر نفت در لیبی نقشی اساسی در مداخله ناتو داشته است، در حمله ناتو بیشتر نیت تغییر قذافی دیده شده تا بی طرفی و عملیات نیز با کشته شدن قذافی به پایان رسید.قیاس و شدت حملات ناتو بسیار سنگین تر و سهمگین تر از اقدامات قذافی بود در صورتی که باید تناسب رعایت می شدبر همین اساس مسئولیت حمایت اگرچه اقدامی بشردوستانه بود اما به دلیل عدم برنامه ریزی برای آینده پس از قذافی و عدم توجه به ظرفیت های درونی لیبی موجب شد تا کشتار بیشتری از بیگناهان صورت بگیرد و جان بسیاری به دلیل نداشتن جایگزین قذافی از دست برود و اوضاع انسانی حاد تر شود.و همین موضوع آغازی برای بحران در لیبی شود.
عدم شکل گیری حاکمیت ملی
همانطور که بیان شد لیبیا در زمان حکومت قذافی به دلیل ساختار قبیله ای و مناطق گسترئه بیابانی و نبود احزاب و تشکل های مدنی تمرین دموکراسی را در سبقه خود نداشت و همین امر موجب شد تا با فروپاشی رژیم قذافی در لیبیا انقلابیون به دلیل فقدان رهبری و برنامه برای لیبیا بعد از قذافی قادر به تحمل و گفتگو نباشند و ساختاری مناسب برای حکومت داری را طرح ریزی نکنند بنابراین با خلاء حاکمیت ، لیبی به سمت جنگ های داخلی بر سر قدرت رفت و در طرابلس و سرت وبنغازی هسته های مدعی قدرت شکل گرفت و در نهایت دولت وحدت ملی به نتیجه نرسید.
پس از یک قیام مسلحانه حکومت 40 ساله معمر قذافی در سال 2011 به اتمام رسید و انقلابیون قدرت را در دست گرفتند و با اقدامات خود قادر به ایجاد یک دولت با ثبات نشدند. آنها با فشارهای امنیتی، تغییر شکل دادن امور مالی عمومی کشور به دنبال یک چهارچوب مناسب و جدید بودند. برگزاری انتخابات برای نهادهای قانون گذاری و مجلس و پیش نویس قانون اساسی در سال 2012 و 2014 برگزار شد. ولی با کاهش تعداد مشارکت کنندگان تهدیدی برای نامزدها و رای دهندگان بوجود آمد و باعث شد رقابت سیاسی به صفر برسد. بیشتر درگیری ها در لیبی از سال 2011 آغاز شد و در سال 2014 شدت گرفت. بیشتر این شکاف ها ناشی از اختلاف های ایدئولوژیک ، شخصی، مالی و فرا ملی بود این اختلافات به قسمت های مختلف لیبی نیز گسترده شد در حال حاضر گروه های نظامی و رهبران سیاسی محلی اوضاع عمومی را به دست گرفتند. تبهکاران و تندروهای افراطی نیز از این شرایط به نفع خود استفاده کردند و توانایی ها و قابلیت های نظامی خود را در لیبی و آن سوی مرز لیبیا گسترش دادند.
در سال 2014 مقامات آمریکایی و سایر مقامات بین المللی به جای اینکه از فشار های نظامی استفاده کنند به دنبال حل اختلافات لیبی از طریق مذاکره و از طرق حامیان منطقه ای و بزرگان لیبیایی بودند. لذا در آگوست سال 2014 شورای امنیت سازمان ملل با تصویب قطعنامه 2174 ، اعلام کرد که برای اشخاص یا نهادهایی که باعث بروز مانع در ایجاد صلح و انتقال سیاسی در لیبی شوند. تحریم های مالی و مسافرتی اعمال خواهد کرد.
در دسامبر 2015 تعدادی از رهبران لیبی با تایید تو افق نامه میانجیگری سازمان ملل متحد یک دولت وفاق ملی ار در جهت انتقال قدرت سیاسی ایجاد کردند. رفعت وزیر دولت وفاق ملی فضال السراج و برخی از اعضای دولت وفاق ملی در اواخر ماه مارس سال 2016 به لیبی برگشتند.و به دنبال اجرای توافق با حمایت شورای امنیت سازمان ملل، دولت ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا بودند.
بازیگران داخلی:
اگرچه لیبیا برخلاف تونس و مصر و یمن از اقلیت های مذهبی، و حتی نژادی برخوردار نیست و همین امر خود فرصتی بزرگ برای شکل گیری مردم سالاری و همراهی مردم آن به شمار می آید اما در لیبی وابستگان به قذافی ،عناصر منتسب به اخوان المسلمین، گروههای سکولار، سلفی های سنتی ، گروههای تروریستی و افراطی بازیگران داخلی بحران هستند که وجود این تفکرات و جریانات نامتجانس و متعارض مانع از شکل گیری دولت وفاق ملی شده است که علاوه بر ناهمگونی فکری ریشه دار نبودن دموکراسی و مردم سالاری باعث شده است همچنان لیبی در آتش بحران بسوزد.
گروههای تروریستی و تکفیری در لیبیا
لیبیا به دلیل وسعت زیاد و مناطق گسترده بیابانی و ساختار قبیله ای و فقدان حاکمیت ملی به شدت مستعد حضور نیروهای افراطی و تند رو با رویکرد تروریستی و تکفیری است به خصوص اینکه لیبیا بهشتی برای تروریستها برای آموزش سازماندهی و عضوگیری است بنابراین لیبی از اوضاع نابسامان پیش آمده تبدیل شده به مرکزی برای آموزش و نفوذ گروههای تندرو و تروریستی که حمایت های عربستان و قطر را نیز با خود داشتند.تروریستهایی که در 350 کیلومتری اروپا ،نزدیکی با شمال آفریقا و حضور در سوریه را می توانند به راحتی برای خود فراهم آورند بر همین اساس خطری بزرگتر از فقدان دولت وفاق ملی در این کشور و کشورهای همسایه لیبی گسترش افراطی گری و تروریسم است که در این کشور ریشه دوانده و بحران لیبی را پیچیده تر کرده است.
رقابت بین دولت وفاق ملی و شرقی هایی که رهبری و هدایت عملیات نظامی علیه داعش و کنترل زیر ساخت های نفتی را داشتند ایجاد شد. وزارت خارجه دولت ایالات متحده آمریکا لیبی را به عنوان یک پناهگاه امن برای تروریست ها اعلام کرد به همین جهت دولت ایالات متحده آمریکا کلیه عملیات سفارت خود را در ترابلس به حالت تعلیق در آورده و پرسنل خود را در سال 2014 از لیبی خارج می کند. با افزایش قدرت رو به گسترش داعش در بخش های مختلف لیبی یک نگرانی عمیقی میان مردم لیبی و جوامع بین المللی بوجود آمده است که باعث تضعیف مستمر نهادهای دولتی لیبی و گسترش مهاجرت و پناهندگان از مرزهای بدون نظارت و کنترل لیبیا شده است. در فوریه 2016 مقامات ارشد اطلاعاتی ایالات متحده حضور داعش در لیبی را شناسایی کرده و آن را به عنوان توسعه یافته ترین شاخه در خارج از سوریه و عراق اعلام کرد که اگر بدون نظارت و کنترل رها شوند بسیار خطرناک خواهند بود کنگره به صورت مشروط و محدود بودجه ای را جهت حمایت و کمک به انتقال و برنامه های حمایت امنیتی ایالات متحده برای لیبی از سال 2011 اختصاص داد. در نظر کنگره از سپتامبر 2012 حمله به تاسیسات و پرسنل ایالات متحده در بنغازی در حال انجام است.
در سال 2015 کاهش درگیری ها از اولیت های سیاسی دولت اوباما بود ولی اظهاراتی که توسط مقامات آمریکایی در سال 2016 بیان شد نشان دهنده افزایش نگرانی های ضد تروریسم ایالات متحده و اقدامات علیه داعش ، القاعده و سایر گروه های تندرو در لیبی است که امکان ادامه و گسترش در مسیرهای نامشخص را دارد حتی اگر اجماع سیاسی در میان مردم لیبی مبهم باقی بماند.
بازیگران منطقهای
سرنگونی قذافی اگرچه هدف مشترک بسیاری از کشورها بود اماپایانی بر اهداف کشورها در مورد لیبی نبود بلکه آغازی بود برا دنبال کردن سیاست های هر یک از این کشورها در لیبی، مصر، عربستان، قطرو ترکیه از بازیگران منطقه ای بحران در لیبی هستند اما لیبی پس از قذافی آغازی برای هر یک از این کشورها برای دستیابی به منافعشان بود بدون آنکه منافع مردم لیبی در نظر گرفته شود اولین اقدام این کشورها در اختیار قرار دادن سلاح به گروههای نا متجانس لیبیایی بود تا منافعشان در لیبی تامین شود اولین کشوری که می توان به آن اشاره کرد عربستان سعودی است که با تقویت سکولارها و سلفی ها تلاش می کند هم پایگاهی برای تفکرات وهابی ایجاد کند و هم سکولارها مانند السیسی در مصر را به قدرت بنشاند همین امر موجب شده است تا شکاف بین لیبیایی ها افزایش پیدا کند ف ترکیه و قطر نیز تلاش دارند تا جریان های اخوانی را تقویت کرده و نفوذ خود را در لیبی گسترش دهند مطلوب این افراد روی کار آمدن اخوانی ها در لیبی همانند مرسی در مصر است ، مصر نیز درصد است تا جریانات افراطی اسلامی و اخوانی ها بر مسند کار در لیبی ننشینند و بر همین اساس هریک از این کشورها برای منافع خویش بر جریانات اسلام گرا، سکولار، تکفیری و افراطی اثر می گذارند و با پیچیده کردن اوضاع در لیبی مانع از شکل گیری حاکمیت بر این کشور می شوند و نقشی مخرب را ایفا می کنند این اقدامات نه تنها باعث طولانی شدن بحران در لیبی شده است بلکه لیبی را به سمت تجزیه و ناامنی بیشتر سوق می دهد.
بازیگران جهانی
بحران لیبی را بازیگران جهانی رقم زدند همانطور که بیان شد لیبی با وجود قیام و اعتراضات مردمی و برخوردی شبیه به ارتش مصر علیه انقلابیون اقدامی دیگر را شاهد بود و آن هم حمله کوبنده ناتو با حمایت سازمان ملل ، اروپا و حتی شورای همکاری خلیج فارس بود ،ناتو ،اروپا ،ایتالیا، آمریکا، بازیگران جهانی هستند که در بحران لیبی ، چه در شکل گیری و چه در استمرار و طولانی شدن آن نقش داشتند آنچه لیبی را نسبت به سایر کشورهایی که دچار بهار عربی شدند متمایز می کند ثروت این کشور و نفت آن است بنابراین این موضوع می تواند اقدامی را با اهداف و نیتی غیر بشردوستانه به همراه داشته باشد.
آثار بحران لیبیا
اگرچه بحران لیبیا را نمی توان بحرانی جهانی نامید اما آثار و موضوعات مترتب بر آن نیز فراوان است لیبیا کشوری با 6 میلیون نفر در قبل از فروپاشی رژیم قذافی خود تبدیل شده به یکی از کشورهاییی که نزدیک به سه و نیم میلیون آواره داردو کشورهای اطراف و اروپا مقصد آنان است.از آنجا که از لیبی تا ایتالیا فقط 350 کیلومتر فاصله وجود دارد یکی از مقاصد اصلی این آوارگان اروپا است و همین امر موجب می شود بحران آوارگان یکی از مهمترین موضوعات ناشی از بحران لیبی باشدالبته تا پیش از این به دلیل رونق اقتصادی در لیبی بسیاری از مردم آفریقا به لیبی برای به دست آوردن شغل مراجعه می کردند که با نبود کنترل در این کشور سیل مهاجران آفریقایی از طریق لیبی نیز شدت پیدا می کند.
گسترش تروریسم از دیگر مواردی است که بحران لیبی برای منطقه و جهان به همراه داشته است و باعث رشد و گسترش این موضوع در لیبی و انتقال آن به کشورهای شمال آفریقا به ویژه مصر،الجزایرو چاد شده است و به دلیل نزدیکی با اروپادر نزدیکترین نقطه به این قاره قرار دارد و کشورهای اروپایی را تهدید می کند. تهدیدی که هم اکنون یکی از بزرگترین چالش های اروپا است ، از طرفی نیز این پدیده موجب تقویت جبهه تروریستها در سوریه می شود بر همین اساس اروپایی ها و همسایگان لیبی بعد از چند سال بی تفاوتی برای دچار نشدن به تهدیدهای تروریستی در صدد مبارزه با این پدیده بر آمده اند و اقدامات سازنده ای را برای مبارزه با تروریسم و افراطی گری در لیبی برداشته اند. از جمله این موارد همکاری بین مصر،تونس و الجزایر برای کنترل مرزهای لیبی و مبارزه با تروریسم است که یکی از آثار این اقدامات نزدیک کردن جریان های فکری لیبیایی برای رسیدن به وحدت ملی است.
موضوع دیگری که بحران لیبی بر آن اثر گذارده است مساله انرژی است که این کشور نفت خیز تحت تاثیر منافع قدرت های جهانی قرار گرفته است و هر یک از این کشورها سعی می کنند نع بیشتری را از نفت لیبی ببرند.
علت طولانی شدن بحران
- عدم آینده نگری برای دوران بعد از قذافی؛ یکی از مهمترین مواردی که موجب طولانی شدن بحران در لیبی شد حمله همه جانبه ناتو به لیبی و از بین بردن رژیم قذافی بدون در نظر گرفتن ساختار سیاسی لیبی، عدم وجود جایگزین مناسب برای رژیم قذافی و نبود رهبر و نهادهای مدنی مناسب برای پذیرفتن نقش حاکمیتی در لیبی بود.
- دخالت قدرت های منطقه ای و جهانی؛ منافع قدرت های منطقه ای در از بین بردن رژیم قذافی و پیگیری منافع خود در لیبی پس از قذافی باعث پیچیدگی اوضاع در لیبی شده و به درازا کشیدن بحران منجر شده است.
- تروریسم ؛گسترش تهدیدات مردم لیبی توسط گروه های تندرو مخصوصا حامیان داعش را می توان نام برد.
اختلافات درونی،افزایش هزینه ها و کاهش قیمت نفت چشم انداز فروپاشی مالی لیبی را به تصویر می کشد.ورود گروه تروریستی داعش به لیبی به عنوان کشوری بی ثبات و چند پاره در مرزهای جنوبی اروپا معنای دیگری برای غرب و به ویژه کشورهای اروپایی حوزه مدیترانه دارد، تسلط نسبی داعش به برخی از قسمت های لیبی فاصله آن را با اروپا کم کرده که این پیامد های بدی برای کشورهای اروپایی داشت. زیرا آنها از طریق مهاجرت های غیر قانونی و یا پناهندگی وارد آن کشورها شده و عملیات تروریستی انجام خواهند داد. تهدیدات دیگر داعش را می توان علیه کشتی های باری، تجاری و مسافربری دید در حال حاضر داعش قسمت مهم لیبی را در تصرف خود قرار داده و در شهرهای مهمی چون ترابلس ، بنغازی و سرت حضور دارد، استان سرت قرارگاه سرهنگ قذافی امروز به پناهگاه اصلی داعش تبدیل شده است.
آوارگان؛وجود بیش از سه و نیم میلیون آواره موجب شده است ظرفیت های انسانی لیبی به هدر رفته و سیلی از آورارگان را به کشورهای همسایه و اروپا به همراه داشته باشدهمین موضوع با ایجاد خلاء انسانی در لیبی همراه خواهد بود.
مسائل کلیدی حل بحران:
بر همین اساس با توجه به موضوعات مرتبط با مردم لیبی و قدرت های خارجی می توان به مسائل کلیدی برای برون رفت از این بحران اشاره کرد.
از منظر داخلی برای لیبی مسائل کلیدی در بحران باید مورد توجه قرار گیرد
1. قدرت نسبی و مسئولیت های دولت محلی، منطقه ای و ملی شکل بگیرد
2. ضعف نهادهای دولت ملی و نیروهای امنیتی به دلیل کم سابقه و جنینی بودن رفع شود
3. نقش اسلام در زندگی سیاسی و اجتماعی مردم لیبی مورد توجه قرار گیرد
4.ممانعت از دخالت در سیاست و امنیت توسط مقامات رژیم سابق
5. مدیریت مناسب ذخایر بزرگ انرژی این کشور و عایدات مربوطه و اقتصاد
برای قدرت های خارجی، مسائل کلیدی شامل برای حل بحران لیبی عبارتند از:
1. جرایم فرا ملی و تهدیدات تروریستی نشات گرفته از لیبی
2. ادامه صادارت نفت لیبی و گاز طبیعی
3. نقش لیبی به عنوان یک کشور ترانزیت برای پناهندگان و مهاجران به اروپا
4. امنیت ذخایر سلاح های لیبی
5. جهت گیری این کشور در رقابت سیاسی این منطقه در میان اسلام گرایان سیاسی و اقتدارگرایان سکولار
نتیجه گیری:
قیام مردم لیبی تحت تاثیر انقلاب های تونس و مصر آغاز شد و با برخورد خشن و ضد حقوق بشری قذافی با این اعتراضات و دخالت ناتو بر اساس قطعنامه 1973 شورای امنیت در چارچوب مسئولیت حمایت و در راستای حمایت از معترضین با مرگ قذافی بحرانی در لیبی شکل گرفت که تا به امروز یعنی 6 سال از آغاز آن همچنان ادامه دارد اگرچه قذافی در زمان حیات خود رفتارهای ساختار شکنانه ای را دنبال می کرد ولی به دلیل عدم شکل گیری ساختار مدنی و دموکراتیک در لیبی و عدم توجه به لیبی بعد از قذافی و دخالتهای قدرت های منطقه ای و جهانی و شکل گیری افراط گرایی و تروریسم، بحران لیبی طولانی شد.
بحرانی که با خود موج صدور تروریسم و آوارگان را به همراه داشت ف اقدامی که امنیت اروپا و خاورمیانه را تهدید می کند و برای فائق آمدن به آن باید بازیگران داخلی، منطقه ای و جهانی به همکاری دست بزنند و به بازسازی اقتصاد لیبی،کمک به شکل گیری دولت وحدت ملی،توانمند سازی نهادهای امنیتی داخلی تلاش کنند.
لیبیا تصویر اصل مسئولیت حمایت را به دلیل عدم توجه به آینده پس از اقدام را تغییر داد و هم در نیت بازیگران ،هم در نحوه برخورد و هم در شدت عملیات و اینکه آیا توانسته است جان بی گناهان را نجات دهد تردید ایجاد کرد و همین امر موجب شده است تا به این اصل هم از منظری دیگر نگریسته شود.
پس از شکل گیری تروریسم و بحران آوارگان تلاش های همسایگان برای کنترل بحران منجر به تقویت حاکمیت لیبی، جدیت در مبارزه با تروریسم و انجام اقدامات مشترک شده است.
لیبیا اگرچه همچنان در بحران دست و پنجه نرم می کند اما با شکل گیری ساختار حاکمیت و همراهی کشورهای همسایه، قدرت های منطقه ای و جهانی و سازمان ملل متحد به سمت آرامش حرکت می کند.